کلمه جو
صفحه اصلی

vulnerable


معنی : قابل حمله، اسیب پذیر، زخم پذیر
معانی دیگر : آسیب پذیر، صدمه پذیر، تک پذیر، حمله پذیر، انتقادپذیر

انگلیسی به فارسی

آسیب پذیر، اسیب پذیر، قابل حمله، زخم پذیر


زخم پذیر، اسیب پذیر، قابل حمله


اسیب پذیر


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: vulnerably (adv.), vulnerability (n.)
(1) تعریف: capable of being hurt or injured.
مترادف: defenseless
متضاد: invincible, invulnerable, safe, strong
مشابه: helpless, powerless, precarious, sensitive, susceptible, tender, thin-skinned, touchy, unprotected, weak

- These plants are delicate and highly vulnerable to frost.
[ترجمه ترگمان] این گیاهان حساس و بسیار آسیب پذیر در برابر یخ هستند
[ترجمه گوگل] این گیاهان ظریف و بسیار آسیب پذیر به سرما هستند
- Abuse from his father as a child had left him feeling vulnerable as an adult.
[ترجمه ترگمان] از پدرش به عنوان یک کودک احساس آسیب پذیری می کرد
[ترجمه گوگل] سوءاستفاده از پدرش به عنوان یک کودک، او را به عنوان یک بالغ احساس آسیب پذیری کرده است
- The candidates want people to believe that they are strong and not vulnerable.
[ترجمه ترگمان] نامزدها می خواهند مردم بر این باورند که قوی هستند و آسیب پذیر نیستند
[ترجمه گوگل] نامزدها می خواهند مردم اعتقاد داشته باشند که قوی هستند و آسیب پذیر نیستند

(2) تعریف: open to attack or danger.
مترادف: defenseless, exposed, naked, pregnable, unguarded, unprotected
متضاد: impregnable, invulnerable, unassailable
مشابه: accessible, assailable, insecure, liable, open, out on a limb, penetrable, uncovered

- Out in the open and without camouflage, the troops were highly vulnerable.
[ترجمه ترگمان] در فضای باز و بدون استتار، سربازان بسیار آسیب پذیر بودند
[ترجمه گوگل] در باز و بدون استواری، سربازان بسیار آسیب پذیر بودند
- The towns on the coast are vulnerable to hurricanes.
[ترجمه ترگمان] شهرهای ساحلی در برابر طوفان ها آسیب پذیرند
[ترجمه گوگل] شهرهای ساحلی آسیب پذیر هستند به طوفان

(3) تعریف: open to criticism or censure.
متضاد: impregnable, unassailable
مشابه: liable, out on a limb, subject, susceptible

- The discovery of the mayor's earlier drug use left him vulnerable to the press.
[ترجمه ش.] کشف این موضوع که شهردار سابقا مواد مخدر استعمال می کرده است، او را در معرض انتقاد رسانه ها قرار داد.
[ترجمه ش.] کشف سابقه ی مصرف موادِ شهردار، او را در معرض انتقاد رسانه ها قرار داد.
[ترجمه ترگمان] کشف استفاده از مواد مخدر پیش از این، او را در برابر مطبوعات آسیب پذیر کرده بود
[ترجمه گوگل] کشف پیش از مصرف مواد مخدر شهردار او را به مطبوعات آسیب رساند

• unprotected, defenseless; exposed; susceptible
a vulnerable person is weak and without protection, with the result that they are easily hurt physically or emotionally.
when a country or place is vulnerable, it is not very well defended and is therefore an easy target to attack.

مترادف و متضاد

Antonyms: closed, guarded, protected, safe, secure


قابل حمله (صفت)
assailable, vulnerable

اسیب پذیر (صفت)
vulnerable

زخم پذیر (صفت)
vulnerable

open to attack


Synonyms: accessible, assailable, defenseless, exposed, liable, naked, on the line, on the spot, out on a limb, ready, sensitive, sitting duck, sucker, susceptible, tender, thin-skinned, unguarded, unprotected, unsafe, weak, wide open


جملات نمونه

a vulnerable garrison

یک پادگان آسیب‌پذیر


a vulnerable statement

یک اظهار انتقادپذیر


1. Achilles was vulnerable only in his heel.
آشیل فقط از پاشنه اش آسیب پذیر بود

2. The investigator's nimble mind quickly located the vulnerable spot in the defendant's alibi.
ذهن خلاق بازجو، سریعا نقطه ضعف ادله و شواهد متهم را پیدا نمود

3. A vulnerable target for thieves is a solitary traveler.
هدف حساس برای دزدان، یک مسافر تنها است

4. a vulnerable garrison
یک پادگان آسیب پذیر

5. a vulnerable statement
یک اظهار انتقادپذیر

6. pinpoint heavy bombs on the most vulnerable points
بمب های سنگین را روی آسیب پذیرترین نقاط هدف گیری کن.

7. You must try not to appear vulnerable.
[ترجمه ترگمان] تو باید سعی کنی آسیب پذیر جلوه نکنی
[ترجمه گوگل]شما باید سعی کنید آسیبپذیر نباشید

8. Children are the most vulnerable members of society .
[ترجمه ترگمان]کودکان آسیب پذیرترین اقشار جامعه هستند
[ترجمه گوگل]کودکان آسیب پذیر ترین اعضای جامعه هستند

9. Vulnerable to mention that I do not what kind of love.
[ترجمه ترگمان]آسیب پذیر و آسیب پذیر بودم که به این نکته اشاره کنم که از آن نوع عشق نیستم
[ترجمه گوگل]آسیب پذیر به ذکر است که من چه نوع عشق را انجام نمی دهد

10. Trust always can not stand test, appear so vulnerable.
[ترجمه ترگمان]اعتماد همیشه نمی تواند تست تحمل کند، به این شکل آسیب پذیر به نظر برسد
[ترجمه گوگل]اعتماد همیشه نمیتواند آزمایش را تحمل کند، به نظر میرسد آسیب پذیر است

11. We should protect the most vulnerable members of our society.
[ترجمه ترگمان]ما باید از آسیب پذیرترین اقشار جامعه خود محافظت کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید از اعضای آسیب پذیر جامعه ما محافظت کنیم

12. She looked very vulnerable standing there on her own.
[ترجمه ترگمان]او در آنجا خیلی آسیب پذیر به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]او به خودی خود ایستاده بود

13. Babies are weak and vulnerable in the presence of huge shapes that they can only dimly perceive.
[ترجمه ترگمان]نوزادان در حضور شکل های بزرگ ضعیف و آسیب پذیر هستند که فقط به سختی می توانند درک کنند
[ترجمه گوگل]نوزادان در حضور شکل های عظیم ضعیف و آسیب پذیر هستند که فقط می توانند درک کنند

14. The bird's nest is vulnerable to the slightest whim of the weather.
[ترجمه ترگمان]لانه پرندگان در برابر هر هوس هوا آسیب پذیر است
[ترجمه گوگل]لانه پرنده برای کوچکترین سردرگمی آب و هوا آسیب پذیر است

15. Vulnerable to the attack,who are incurable.
[ترجمه ترگمان]آسیب پذیر و آسیب پذیر و غیرقابل درمان
[ترجمه گوگل]آسیب پذیر به حمله، که غیر قابل درمان است

16. Old people are particularly vulnerable to the flu.
[ترجمه ترگمان]افراد مسن به ویژه نسبت به این بیماری آسیب پذیر هستند
[ترجمه گوگل]افراد سالمند به خصوص آنفلوانزا آسیب پذیرند

17. I felt very vulnerable, standing there without any clothes on.
[ترجمه ترگمان]من خیلی آسیب پذیر بودم، بدون لباس آنجا ایستادم
[ترجمه گوگل]احساس بسیار آسیب پذیری کردم، بدون هیچ لباس ای ایستاده بودم

18. Animals are at their most vulnerable when searching for food for their young.
[ترجمه ترگمان]حیوانات زمانی که به دنبال غذا برای جوانان خود می گردند، در معرض خطر بیشتری قرار دارند
[ترجمه گوگل]حیوانات در هنگام جستجوی غذا برای جوانان آسیب پذیرتر هستند

19. It's an open heart that's vulnerable to the deepest wound.
[ترجمه ترگمان]یک قلب آزاده که در عمیق ترین نقطه آسیب پذیره
[ترجمه گوگل]این قلب باز است که به عمیق ترین زخم آسیب پذیر است

20. Young birds are very vulnerable to predators.
[ترجمه ترگمان]پرندگان جوان نسبت به شکارچیان بسیار آسیب پذیر هستند
[ترجمه گوگل]پرنده های جوان برای شکارچیان بسیار آسیب پذیر هستند

پیشنهاد کاربران

فاسدشدنی

در معرض ، مستعد ، آماده پذیرش

بی پناه،
بی دفاع،
بی پشتیبان،
ناتوان - ضعیف و درمانده،

در خطر،
در معرض خطر ،



انتقاد پذیر

حساس

آسیب پذیر

بیشتر در معرض آسیب قرار داشتن

شکننده

در معرض انتقاد قرار گرفتن

vulnerable spot = نقطه ضعف

sensitive, irritable

محروم

vulnerable ( adj ) = susceptible ( adj )
به معناهای: حساس، تاثیر پذیر، آسیب پذیر، مستعد

درمعرض خطر

حساس ، شکننده ، آسیب پذیر

به جز آسیب پذیر
معنای ناپایدار و موقت هم میدهد، مثال:
Vulnerable job


کلمات دیگر: