کلمه جو
صفحه اصلی

voracious


معنی : حریص، پر خور، خیلی گرسنه
معانی دیگر : سیری ناپذیر، کسی که لاه می زند، ارضانشدنی، پرولع، سبع

انگلیسی به فارسی

سیری ناپذیر، پرخور، پرولع، ارضانشدنی، حریص


حریص، خیلی گرسنه، پر خور


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: voraciously (adv.), voraciousness (n.), voracity (n.)
(1) تعریف: consuming large quantities of food with greed or great desire; ravenous.
مترادف: gluttonous, greedy, insatiable, omnivorous, rapacious, ravenous
مشابه: avaricious, esurient, hoggish, insatiate, piggish, swinish, unquenchable

- The shark is a voracious predator.
[ترجمه علیرضا] کوسه یک شکارچی حریص است
[ترجمه حسین] کوسه یک شکارچی سیریناپذیر است
[ترجمه امیرمحمد] کوسه یک شکارچی حریص ( زیاده خواه ) است
[ترجمه ترگمان] شارک یک شکارچی حریص است
[ترجمه گوگل] کوسه یک شکارچی غول پیکر است

(2) تعریف: having a great and constant desire for a particular activity or pursuit.
مترادف: avid, eager, hungry, insatiable
مشابه: ardent, desperate, enthusiastic, esurient, fanatic, insatiate, keen, omnivorous, rabid, zealous

- My father is a voracious reader of mystery novels.
[ترجمه ترگمان] پدر من خواننده بسیار voracious از رمان های سری است
[ترجمه گوگل] پدرم یک خواننده شاداب از رمان های رمز و راز است

• ardently enthusiastic about a certain activity; ravenous
if you say that someone is voracious or that they have a voracious appetite for something, you mean that they want a lot of it; a literary word.

مترادف و متضاد

حریص (صفت)
avaricious, eager, avid, fierce, greedy, voracious, hungry, esurient, sharp-set, perfervid, self-covetous

پر خور (صفت)
stomachy, greedy, voracious, crapulous, gluttonous, edacious, polyphagous

خیلی گرسنه (صفت)
voracious

very hungry, greedy


Synonyms: avid, covetous, devouring, dog-hungry, edacious, empty, gluttonous, gorging, grasping, gross, insatiable, omnivorous, piggy, prodigious, rapacious, ravening, ravenous, sating, starved, starved to death, starving, uncontrolled, unquenchable


Antonyms: quenched, satisfied


جملات نمونه

1. voracious appetite
اشتهای سیری ناپذیر

2. Pigs are voracious feeders.
[ترجمه Hassan] خوک ها خورنده های بسیار حریص و سیری ناپذیری هستند
[ترجمه ترگمان]خوک feeders خیلی feeders
[ترجمه گوگل]خوک ها فیدرهای ویفر هستند

3. Joseph Smith was a voracious book collector.
[ترجمه Hassan] جوزف اسمیت یک جمع کننده حریص کتاب بود.
[ترجمه ترگمان]جوزف اسمیت یک کلکسیونر کتاب بود
[ترجمه گوگل]جوزف اسمیت یک گردآورنده کتاب شاد بود

4. Her appetite for information was voracious .
[ترجمه علیرضا] اشتیاق او برای اطلاعات سیری ناپذیر بود
[ترجمه Hassan] شوق او برای گردآوری اطلاعات بسیار زیاد بود
[ترجمه ترگمان]اشتهای او برای اطلاعات بسیار شدید بود
[ترجمه گوگل]اشتیاق او برای اطلاعات غلیظ بود

5. Walburga once suppressed the voracious appetite of a child by having her consume three ears of grain.
[ترجمه ترگمان]Walburga یک بار اشتهای شدید یک کودک را با مصرف سه تکه گندم، سرکوب کرد
[ترجمه گوگل]Walburga یک بار اشتیاق شاداب یک کودک را با داشتن او سه گوش دانه ای را سرکوب کرد

6. He has a voracious appetite for knowledge about what is happening around every corner in New York City.
[ترجمه ترگمان]او اشتهای شدیدی برای دانش در مورد آنچه در هر گوشه نیویورک در حال رخ دادن است دارد
[ترجمه گوگل]او اشتیاق غرورآمیز برای دانستن درباره آنچه در اطراف هر گوشه ای در شهر نیویورک اتفاق می افتد، دارد

7. A voracious reader, Vea is adamant about the pursuit of writing excellence.
[ترجمه ترگمان]یک خواننده حریص، Vea در مورد پی گیری برتری نوشتن، سرسخت است
[ترجمه گوگل]خواننده غریبه، وا در مورد پیگیری نوشتن برتری است

8. I had not expected it, a voracious silence that was capable of sucking oxygen from our common space.
[ترجمه ترگمان]انتظار آن را نداشتم، سکوتی طولانی که قادر به مکیدن اکسیژن از فضای عمومی ما بود
[ترجمه گوگل]من آن را انتظار نداشتم، سکوت غریزی بود که قادر به مکیدن اکسیژن از فضای مشترک ما بود

9. The voracious shrews and chickadees await them.
[ترجمه ترگمان]The و chickadees منتظر آن ها هستند
[ترجمه گوگل]خرگوش ها و chickadees یخ زده در انتظار آنها هستند

10. Her good readers are voracious and read their weight in books every week, while the slow readers lag behind.
[ترجمه ترگمان]خوانندگان خوب او حریصانه هستند و هر هفته وزن خود را در کتاب می خوانند، در حالی که خوانندگان آهسته عقب هستند
[ترجمه گوگل]خوانندگان خوب او غرور و وزن خود را در هر هفته در کتاب می خوانند، در حالی که خوانندگان آهسته عقب مانده اند

11. As dieting progresses, the feeling hardens into voracious hunger; restlessness gives way to energy-conserving lethargy.
[ترجمه ترگمان]با پیشرفت رژیم غذایی، احساس سخت می شود و به گرسنگی شدید تبدیل می شود؛ بی قراری راهی برای صرفه جویی در مصرف انرژی می شود
[ترجمه گوگل]با پیشرفت رژیم غذایی، احساس گرسنگی غرق می شود؛ بیقراری به آرامش بخش انرژی کمک می کند

12. Slugs and snails Soft-bodied, voracious molluscs that often shelter by day beneath leaves and plant debris, and feed at night.
[ترجمه ترگمان]Slugs و snails نرم، bodied، که اغلب در روز زیر برگ ها و آوار قرار می گیرند و شب ها غذا می خورند
[ترجمه گوگل]حلزون ها و حلزون ها نرمی بدن، مولکول های شاداب که روزانه در زیر برگ و بقایای گیاه پناه می گیرند و در شب خورده می شوند

13. Academic staff are voracious readers and inveterate talkers.
[ترجمه ترگمان]کارکنان آکادمیک، خوانندگان voracious و آدم های حراف هستند
[ترجمه گوگل]کارکنان آکادمیک خوانندگان غریبه و سخنگویان غریبه هستند

14. He was a voracious reader with a compulsion to finish everything he started.
[ترجمه ترگمان]او یک خواننده مشتاق بود که هر کاری را که شروع کرده بود تمام کند
[ترجمه گوگل]او یک خواننده غول پیکر بود و مجبور بود تمام چیزهایی را که آغاز کرده بود به پایان برساند

15. Thus a dragonfly and its larva are both voracious eaters of their fellow creatures.
[ترجمه ترگمان]بدین ترتیب یک سنجاقک و its هر دو voracious موجودات their هستند
[ترجمه گوگل]بنابراین سنجاقک و لارو آن هر دو خوراکی های غول پیکر موجودات مخلوقشان هستند

voracious appetite

اشتهای سیری‌ناپذیر


don't be so voracious!

اینقدر حرص نزن!


He read the book voraciously.

با ولع همه‌ی کتاب را خواند.


پیشنهاد کاربران

سیری ناپذیر

حریص

حریص و پرخور

. Javad is so voracious
. He is eaten all the cakes

جواد خیلی حریص است.
او همه ی کیک ها را خورده است.

Voracious : حریص - پرخور

سیری ناپذیر , حریص

– He has a voracious appetite
– The shark is a voracious predator
– He's a voracious reader of historical novels


کلمات دیگر: