1. She prowled the night like an unquiet spirit.
[ترجمه ترگمان]شب مانند روح بی قرار شب را می گذراند
[ترجمه گوگل]او شب را مانند یک روحیه بی قید و شرط گذاشت
2. One can only hope that his unquiet spirit found some peace in the grave.
[ترجمه ترگمان]فقط یک نفر می تواند امیدوار باشد که روح ناآرام او آرامش را در گور پیدا کند
[ترجمه گوگل]تنها می توان امیدوار بود که روحیه بی نظیرش در قبر صلح پیدا کند
3. His unquiet personality could not outface the somnolent arrogance of the greatest city in the world.
[ترجمه ترگمان]شخصیت ناآرام او نمی توانست غرور خواب آلود بزرگ ترین شهر دنیا را به هم بزند
[ترجمه گوگل]شخصیت بی نظیر او نمیتواند از غرور مفرط بزرگترین شهر جهان استفاده کند
4. I see unquiet ghosts and speak their whispered tongue.
[ترجمه ترگمان]اشباح بی قرار را می بینم و به زبان whispered حرف می زنند
[ترجمه گوگل]من ارواح بی نظیر را می بینم و به زبان زمزمه آنها صحبت می کنم
5. Because of my words he had an unquiet night.
[ترجمه ترگمان]به خاطر کلماتم او شب بی قرار کننده ای داشت
[ترجمه گوگل]به خاطر کلماتم او یک شب بی رحم داشت
6. Those are signs of an unquiet mind.
[ترجمه ترگمان] اینا نشانه هایی از ذهن بی قرار - ه
[ترجمه گوگل]این ها نشانه هایی از ذهن ناخوشایند هستند
7. Their daughter Harmonia is the ancestress of the unquiet dynasty of Thebes.
[ترجمه ترگمان]دختر آن ها Harmonia the از سلسله ناآرام Thebes است
[ترجمه گوگل]هارمونیای دخترشان، اجداد سلسله بی نظیر Thebes است
8. Their daughter Harmonia is the ancestress of the unquiet dynasty of The Dets.
[ترجمه ترگمان]دختر آن ها Harmonia the از سلسله ناآرام of است
[ترجمه گوگل]هارمونیای دخترشان، اجداد سلسله بی نظیر The Dets است
9. Raymond fall into an unquiet slumber, and dream again of his son.
[ترجمه ترگمان]ریموند در خواب بی قرار و ناآرام فرو می افتد و دوباره خواب پسر خود را می بیند
[ترجمه گوگل]ریموند به خوابیدن بیخوابی میافتد و دوباره رویای او را میبیند
10. This year, China will experience an unusual and unquiet year.
[ترجمه ترگمان]امسال چین یک سال unquiet و غیرمعمول را تجربه خواهد کرد
[ترجمه گوگل]امسال چین سالی غیرمعمول و بی پروا را تجربه خواهد کرد
11. Must you call me, you unquiet one?
[ترجمه ترگمان]باید به من زنگ بزنی؟
[ترجمه گوگل]آیا شما به من تلفن زده اید؟
12. This moment of mystic glory had an unquiet background.
[ترجمه ترگمان]این لحظه شکوه و جلال و شکوه و جلال خاصی داشت
[ترجمه گوگل]این لحظه از شکوه عرفانی، زمینه ای بی نظیر داشت
13. At present, there unquiet undercurrent in most of America newspaperdoms, even a majority of Hesperian newspaperdoms.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، جریان نهفته در بیشتر قسمت های آمریکا، حتی اکثریت of newspaperdoms وجود دارد
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، در بسیاری از روزنامه های آمریکایی، حتا اکثریت روزنامه های هزاره ای، زیردریایی بی نظیر وجود دارد
14. And my unquiet mind, made speechless by Thy sight.
[ترجمه ترگمان]و ذهن بی قرار من از دیدن تو مبهوت شده بود
[ترجمه گوگل]و ذهن بی رحم من، به طرز وحشتناکی نوشته شده است