1. What I remember fondly has nothing unsaid.
[ترجمه ترگمان]چیزی که یادمه، هیچ چیز ناگفته نذاشت
[ترجمه گوگل]چیزی که من به خاطر می آورم، هیچ چیز غیر قابل انکار نیست
2. Some things, Donald, are better left unsaid.
[ترجمه ترگمان]بعضی چیزها، دونالد، بهتر از ناگفته باقی می ماند
[ترجمه گوگل]بعضی چیزها، دونالد، بهتر از این نیست که بشنوند
3. Some things are better left unsaid.
[ترجمه عیسی قاسمی] بهتره بعضی چیزا ناگفته بمونند
[ترجمه ترگمان]بعضی چیزها ناگفته باقی می مانند
[ترجمه گوگل]بعضی چیزها ناگفته بمانند بهتر است
4. Bill Bradley says too much is going unsaid between blacks and whites.
[ترجمه ترگمان]بیل بردلی زیادی می گوید که بین سیاه ها و سفیدها نیست
[ترجمه گوگل]بیل برادلی می گوید بیش از حد بین سیاه پوستان و سفید پوستان اختلاف نظر دارد
5. What is said cannot be easily unsaid.
[ترجمه ترگمان]چیزی که گفته می شود نمی تواند به سادگی ناگفته بماند
[ترجمه گوگل]آنچه گفته می شود به راحتی نمی تواند ناخوشایند باشد
6. What is said cannot be unsaid.
[ترجمه ترگمان]چیزی که گفته می شود نمی تواند ناگفته بماند
[ترجمه گوگل]گفته می شود نمی تواند بلافاصله
7. It was what she left unsaid that worried me.
[ترجمه ترگمان]این چیزی بود که او ناگفته گذاشته بود که مرا نگران کند
[ترجمه گوگل]این چیزی بود که او را ناراحت کرد که نگران من بود
8. By swallowing evil words unsaid, no one has ever harmed his stomach. Winston Churchill
[ترجمه ترگمان]با قورت دادن واژه های شیطانی، هیچ کس هرگز به شکمش صدمه نزده و ین ستون چرچیل …
[ترجمه گوگل]با بلعیدن کلمات شریرانه، هیچکس تا به حال به معده اش آسیب ندیده است وینستون چرچیل
9. Some things were better left unsaid.
[ترجمه ترگمان]بعضی چیزها ناگفته مانده بودند
[ترجمه گوگل]بعضی از چیزها بهتر شده بود بدون شک
10. At the last minute a sense of something unsaid made her hurry after him.
[ترجمه ترگمان]در لحظه آخر، احساسی ناگفته چیزی ناگفته او را دنبال کرد
[ترجمه گوگل]در آخرین لحظه یک حس ناخوشایند باعث شد عجله اش بعد از او باشد
11. Unlaced, unzipped, unpinned, unclipped, unrolled, unsaid, undone, she thought, and smiled to herself.
[ترجمه ترگمان]باز هم باز شد، باز شد، باز شد، باز شد، باز شد، باز شد، باز شد
[ترجمه گوگل]Unlaced، unzipped، unpinned، unclipped، unrolled، unsaid، undone، او فکر کرد، و به خودش لبخند زد
12. The rest of the remark he left unsaid, but it did not need spelling out.
[ترجمه ترگمان]بقیه حرف هایی که ناگفته مانده بود، ناگفته نماند
[ترجمه گوگل]بقیه اظهار نظر را نادیده گرفت، اما لازم نبود که تلفظ شود
13. Something must always be left unsaid.
[ترجمه ترگمان]چیزی باید همیشه ناگفته مانده باشد
[ترجمه گوگل]چیزی باید همیشه بیهوده باقی بماند
14. The best way to leave things unsaid is to leave them unthought, or if I've thought them, not to dwell on them.
[ترجمه ترگمان]بهترین راه این است که چیزهایی را ناگفته بگذاریم که ناگفته بماند، یا اگر آن ها را فکر می کردم، نه اینکه به آن ها فکر کنم
[ترجمه گوگل]بهترین راه برای ترک چیزهایی که ناخوشایند است این است که آنها را بی اعتقاد و یا اگر من آنها را فکر کرده اید، نه در آنها ساکن
15. Life is short. There is no time to leave important words unsaid.
[ترجمه ترگمان]زندگی کوتاه است زمانی وجود ندارد که واژه های مهم ناگفته باقی بماند
[ترجمه گوگل]زندگی کوتاه است زمان زیادی برای ترک کلمات مهم ناخوشایند وجود ندارد