1. virtuous indignation
خشم ناشی از وارستگی
2. a virtuous man
یک مرد شریف
3. To be virtuous is to do good.
[ترجمه ترگمان]پاک بودن کار خوبی است
[ترجمه گوگل]به نفع شماست که خوب انجام دهید
4. Exercise creates its own virtuous circle. Once you start a programme and do it regularly, you'll feel so good you'll want to continue.
[ترجمه ترگمان]ورزش یک دایره با فضیلت خودش ایجاد می کند وقتی برنامه را شروع می کنید و به طور مرتب آن را انجام می دهید، احساس خوبی خواهید داشت که می خواهید ادامه دهید
[ترجمه گوگل]ورزش، دایره فضیلت خود را ایجاد می کند هنگامی که یک برنامه را شروع میکنید و مرتبا آن را انجام میدهید، احساس خوبی خواهید داشت میخواهید ادامه دهید
5. Natalie considered herself very virtuous because she neither drank nor smoked.
[ترجمه ترگمان]ناتالی خود را بسیار خوب می دانست، چون نه می نوشید و نه سیگار می کشید
[ترجمه گوگل]ناتالی خود را بسیار محترم شمرد زیرا او نوشید و سیگار نکشید
6. He described them as a virtuous and hard-working people.
[ترجمه ترگمان]او آن ها را به عنوان یک ملت پاک و سخت توصیف کرد
[ترجمه گوگل]او آنها را به عنوان یک افراد فاسد و کار سخت توصیف کرد
7. She lived an entirely virtuous life.
[ترجمه ترگمان]او یک زندگی کاملا عاری از فضیلت بود
[ترجمه گوگل]او یک زندگی کاملا محترم زندگی می کرد
8. People who get up early feel virtuous all morning and sleepy all afternoon.
[ترجمه ترگمان]افرادی که صبح زود از خواب بیدار می شوند، تمام بعد از ظهر احساس راحتی می کنند
[ترجمه گوگل]افرادی که صعود می کنند، صبح و تمام وقت بعد از ظهر احساس خواب آلودگی می کنند
9. He was feeling virtuous because he had finished and they hadn't.
[ترجمه ترگمان]او احساس virtuous می کرد چون کارش را تمام کرده بود و آن ها این کار را نکرده بودند
[ترجمه گوگل]او احساس خوشبختی کرد زیرا او تمام شده بود و آنها نداشتند
10. Don't feel virtuous: charity is only a by-product of this very good sampler of contemporary literature.
[ترجمه ترگمان]احساس فضیلت نکنید: خیریه تنها محصول فرعی این نمونه بسیار خوب از ادبیات معاصر است
[ترجمه گوگل]احساس خیرخواهی خیرخواهانه را فقط یک نمونه از این نمونه بسیار خوبی از ادبیات معاصر می دانید
11. The main characters are virtuous people, contending with afflictions throughout the play, but finally rewarded with happiness.
[ترجمه ترگمان]شخصیت های اصلی، مردمانی شریف هستند که با afflictions در سراسر نمایش رقابت می کنند، اما در نهایت با خوشحالی پاداش می گیرند
[ترجمه گوگل]شخصیت های اصلی، افراد محترم هستند که در طول بازی با سختی ها مخالفند، اما در نهایت با شادی به دست می آیند
12. How do you pull off this virtuous circle?
[ترجمه ترگمان]چطور این دایره virtuous رو در میاری؟
[ترجمه گوگل]چگونه این حلقه فضیلت را خاموش کنید؟
13. The genus as a whole shares its virtuous qualities with few others in the marine aquarium hobby.
[ترجمه ترگمان]این سرده به عنوان یک کل دارای ویژگی های virtuous با تعداد کمی دیگر در سرگرمی آکواریوم دریایی است
[ترجمه گوگل]جنس به عنوان یک کل ویژگی های فضیلت خود را با چند دیگر در سرگرمی آکواریوم دریایی
14. Pfeiffer plays a virtuous woman who is led astray.
[ترجمه ترگمان]پفایفر زن پاک دامن را بازی می کند که گمراه شده
[ترجمه گوگل]Pfeiffer یک زن فاسد است که گمراه می شود