کلمه جو
صفحه اصلی

leading lady


ستاره زنی که نقش اول را درنمایش یا سینما بعهده دارد

انگلیسی به فارسی

ستاره زنی که نقش اول را درنمایش یا سینما بعهده دارد


انگلیسی به انگلیسی

• leading actress, actress who plays the principal role in a movie or play

مترادف و متضاد

female star of production


Synonyms: fat part, heroine, leading role, leading woman, lead role, starring role


جملات نمونه

1. Susannah York was a young up-and-coming leading lady who had a major part in the film.
[ترجمه ترگمان]سوزانا نیویورک یک دختر جوان بود که نقش بزرگی در فیلم داشت
[ترجمه گوگل]سوزانا یورک جوان بانوی پیشرو و پیشرو بود که قسمت عمده ای از فیلم را تشکیل می داد

2. Does she have the muscle to become a leading lady in her own right?
[ترجمه ترگمان]آیا او ماهیچه خود را دارد که در حق او بانوی اول شود؟
[ترجمه گوگل]آیا او دارای عضله برای تبدیل شدن به یک بانوی پیشرو در حق خود است؟

3. He never married Tarita, his leading lady in Mutiny on the Bounty, but she did give him two children.
[ترجمه ترگمان]او هرگز ازدواج نکرده بود، در شورش و عصیان در شورشیان کشتی، اما دو بچه به او داده بود
[ترجمه گوگل]او هرگز با تاراتا، بانوی پیشروش در ماتریال در فضل، ازدواج نکرد، اما او دو فرزند را به او داد

4. Oh, some one always asks who my favorite leading lady was or who was the best kisser.
[ترجمه ترگمان]اه، یه نفر همیشه از کی می پرسه زنی که مورد علاقه من بود یا بهترین بوسه بود؟
[ترجمه گوگل]اوه، بعضی از مردم همیشه می پرسند که خانم مورد علاقه من چیست یا بهتر از خانم ها بود

5. Ellen Terry, Irving's leading lady, was a great-aunt.
[ترجمه ترگمان]الن تری، بانوی اول Irving، عمه بزرگ Irving بود
[ترجمه گوگل]الن تری، بانوی پیشرو ایروینگ، عمه بزرگ بود

6. The director and his former leading lady took action after a court ruled the case could be televised.
[ترجمه ترگمان]مدیر و بانوی اول او پس از اینکه دادگاه حکم داد که پرونده می تواند پخش تلویزیونی شود، اقدام به عمل کرد
[ترجمه گوگل]مدیر و بانوی پیشین سابق وی پس از اینکه دادگاه تصویب کرد، پرونده را می توان تلویزیون پخش کرد

7. The show was on the floor, and the leading lady was flawed.
[ترجمه ترگمان]نمایش روی زمین بود و بانوی اول هم مشکل داشت
[ترجمه گوگل]نمایش بر روی زمین بود و بانوی پیشرو ناقص بود

8. In November 192 Charlie had married his leading lady, Lita Grey.
[ترجمه ترگمان]در ماه نوامبر چارلی با یک بانوی اول، لیتا گری ازدواج کرده بود
[ترجمه گوگل]در نوامبر 192 چارلی از بانوی پیشروش، لیتا گری، ازدواج کرد

9. Develops the beautiful jade play leading lady when with the Uygur good partner, Lin Yichen affection vindicating leisurely lets manage the people nearly to flow off the tear, makes to envy greatly.
[ترجمه ترگمان]Develops زن زیبا را بازی می کند که با شریک خوب Uygur، لین Yichen محبت vindicating را به راحتی هدایت می کند و اجازه می دهد که مردم تقریبا اشک بریزد، تا حد زیادی به حسادت تبدیل شود
[ترجمه گوگل]وقتی که با شریک خوب اوجور بازی می کنید، بانوی پیشرو جید زیبا را توسعه می دهد، احساس لنین یچن را به آرامش بخشیدن می دهد تا مردم را کنترل کند تا تقریبا به پریشانی برسد، به شدت حسادت می کند

10. Leading lady Ferlan card. Because wave Tanzania especially once 1999 "the Roller Tantivy" receives the global attention.
[ترجمه ترگمان]کارت Leading بانوی اول به دلیل موج بر تانزانیا به خصوص در سال ۱۹۹۹ \"رولر Tantivy\" توجه جهانی را به خود جلب کرد
[ترجمه گوگل]کارت هدیه بانوی فرلان از آنجا که موج Tanzania به ویژه یک بار در سال 1999، Roller Tantivy توجه جهان را به خود جلب می کند

11. She is the leading lady in the play.
[ترجمه ترگمان]او بانوی اول بازی است
[ترجمه گوگل]او بانوی پیشرو در بازی است

12. The leading lady is to be played by a well - known actress.
[ترجمه ترگمان]بانوی اول باید توسط یک بازیگر مشهور بازی شود
[ترجمه گوگل]بانوی پیشرو باید توسط یک بازیگر مشهور بازی کند

13. She did the leading lady in several comedies.
[ترجمه ترگمان]او در چند کمدی مختلف نقش بانوی پیشرو را ایفا کرد
[ترجمه گوگل]او بانوی پیشرو در چند کمدی بود

14. The leading lady seem a little stiff.
[ترجمه ترگمان]بانوی اول کمی خشک به نظر می رسد
[ترجمه گوگل]بانوی پیشرو به نظر می رسد کمی سفت


کلمات دیگر: