فهمیدگی، زیرکی
knowingness
فهمیدگی، زیرکی
انگلیسی به فارسی
دانایی
انگلیسی به انگلیسی
• understanding, knowledge; cleverness, astuteness; deliberateness
جملات نمونه
1. Harvey maintains a continual easy-reading knowingness for his audience, an intimacy on easy terms with everything he talks about.
[ترجمه ترگمان]Harvey برای مخاطبان خود، کتاب خواندن آسان را حفظ می کند، دوستی با هر چیزی که او در مورد آن صحبت می کند
[ترجمه گوگل]هاروی دانش آموزان را برای خواندن آسان خواندن به طور منظم نگه می دارد، صمیمیت در شرایط آسان با همه چیز در مورد او صحبت می کند
[ترجمه گوگل]هاروی دانش آموزان را برای خواندن آسان خواندن به طور منظم نگه می دارد، صمیمیت در شرایط آسان با همه چیز در مورد او صحبت می کند
2. For this knowingness to be mutual, a web of common experiences and beliefs must exist, within which language adopts deeper echoes and associations.
[ترجمه ترگمان]برای این knowingness متقابل، یک تار از تجربیات و باورهای مشترک باید وجود داشته باشد، که در آن زبان echoes و associations عمیق تر را می پذیرد
[ترجمه گوگل]برای این دانستن متقابل، باید یک وب تجربیات و باورهای مشترک وجود داشته باشد که در آن زبان اکو و ارتباطات عمیق تر به کار گرفته شود
[ترجمه گوگل]برای این دانستن متقابل، باید یک وب تجربیات و باورهای مشترک وجود داشته باشد که در آن زبان اکو و ارتباطات عمیق تر به کار گرفته شود
3. Their intelligence and general knowingness was impressive.
[ترجمه ترگمان]هوش و ذکاوت general تاثیر گذار بود
[ترجمه گوگل]هوش و دانایی عمومی آنها چشمگیر بود
[ترجمه گوگل]هوش و دانایی عمومی آنها چشمگیر بود
4. Because of this knowingness, regardless of what the person had done, you are able to tolerate his weaknesses and see his potential of what he can become.
[ترجمه ترگمان]به دلیل این knowingness، صرف نظر از آنچه که فرد انجام داده، شما می توانید ضعف های او را تحمل کرده و پتانسیل او را در مورد آنچه که می تواند به دست آورد، ببینید
[ترجمه گوگل]به علت این دانستن، صرفنظر از آنچه که شخص انجام داده است، شما توانایی ضعف های خود را دارید و پتانسیل خود را از آنچه که می تواند تبدیل شود، ببینید
[ترجمه گوگل]به علت این دانستن، صرفنظر از آنچه که شخص انجام داده است، شما توانایی ضعف های خود را دارید و پتانسیل خود را از آنچه که می تواند تبدیل شود، ببینید
5. To trust my inner knowingness and take accordinglyin personal and professional actions.
[ترجمه ترگمان]برای اینکه به knowingness درونی خود اعتماد کرده و اقدامات شخصی و حرفه ای خود را انجام دهید
[ترجمه گوگل]برای اعتماد به ذهنیت درونی من و انجام اقدامات شخصی و حرفه ای
[ترجمه گوگل]برای اعتماد به ذهنیت درونی من و انجام اقدامات شخصی و حرفه ای
6. It is the knowingness within each person.
[ترجمه ترگمان]آن the درون هر فرد است
[ترجمه گوگل]این دانایی در هر فرد است
[ترجمه گوگل]این دانایی در هر فرد است
7. When they summon up the realm of the familiar, you step into an entirely new world with much knowingness or willingness yet find it hard to fathom their essential meaning.
[ترجمه ترگمان]وقتی قلمرو آشنا را فرا می خوانند، شما وارد یک دنیای کاملا جدید می شوید و تمایل و تمایل زیادی برای درک معنای اصلی آن ها پیدا می کنید
[ترجمه گوگل]هنگامی که آنها قلمرو آشنا را احضار می کنند، شما به یک دنیای کاملا جدید با دانایی و یا تمایل زیاد می روید اما هنوز به سختی متوجه معنی اصلی آنها نیستید
[ترجمه گوگل]هنگامی که آنها قلمرو آشنا را احضار می کنند، شما به یک دنیای کاملا جدید با دانایی و یا تمایل زیاد می روید اما هنوز به سختی متوجه معنی اصلی آنها نیستید
8. Those in Group Mastery are only guided in a manner that leads to an internal state of knowingness .
[ترجمه ترگمان]افرادی که در گروه تسلط دارند فقط به شیوه ای هدایت می شوند که منجر به وضعیت داخلی of می شود
[ترجمه گوگل]کسانی که در گروه تسلط دارند تنها به شیوه ای هدایت می شوند که منجر به درک دانایی داخلی می شود
[ترجمه گوگل]کسانی که در گروه تسلط دارند تنها به شیوه ای هدایت می شوند که منجر به درک دانایی داخلی می شود
9. That ever - enduring, ego - less, omniscient Awareness or Knowingness is the True Self.
[ترجمه ترگمان]آن همیشه - پایدار، عزت نفس کم تر، دانای مطلق یا Knowingness، خود حقیقی است
[ترجمه گوگل]که همیشه پایدار، خودمحوری، شناخت و شناخت همهجانبه، خود واقعی است
[ترجمه گوگل]که همیشه پایدار، خودمحوری، شناخت و شناخت همهجانبه، خود واقعی است
کلمات دیگر: