کلمه جو
صفحه اصلی

lead astray

انگلیسی به فارسی

گمراه شو


انگلیسی به انگلیسی

• lead away from that which is right, tempt to do wrong

جملات نمونه

1. The boy was led astray by bad companions.
[ترجمه ترگمان]پسر با رفقای بد او را گمراه کرده بود
[ترجمه گوگل]پسر توسط همراهان بد گمراه شده بود

2. The judge thought he'd been led astray by older children.
[ترجمه ترگمان]قاضی فکر می کرد که او توسط بچه های بزرگ تر گمراه شده است
[ترجمه گوگل]قاضی فکر می کرد او توسط بچه های بزرگتر گمراه شده است

3. He had been led astray by undesirable friends.
[ترجمه ترگمان]دوستان ناباب او را گمراه کرده بودند
[ترجمه گوگل]او توسط دوستان نامطلوب گمراه شده بود

4. He was a weak man, led astray by ambition.
[ترجمه ترگمان]او یک مرد ضعیف بود و جاه طلبی را گمراه کرده بود
[ترجمه گوگل]او یک مرد ضعیف بود، با جاه طلبی گمراه شد

5. The teenage viewers are easily led astray by these commercials.
[ترجمه ترگمان]بینندگان نوجوان به راحتی توسط این تبلیغات گمراه می شوند
[ترجمه گوگل]تماشاگران نوجوان به راحتی توسط این آگهی های بازرگانی گمراه می شوند

6. It's easy to be led astray by the reports in the papers.
[ترجمه ترگمان]گمراه شدن توسط گزارش ها در روزنامه ها آسان است
[ترجمه گوگل]این گزارش ها در مقالات آسان است که گمراه شوند

7. She said that sensible people weren't led astray by infatuation.
[ترجمه ترگمان]اون گفت که آدم های عاقل به خاطر عشق گمراه نمی شوند
[ترجمه گوگل]او گفت که افراد دلسوز با اشتیاق به گمراهی دست نیافتاده اند

8. Frequently we tend to be led astray by the fanciful language of introspective psychology.
[ترجمه ترگمان]اغلب اوقات ما معمولا توسط زبان fanciful روانشناسی introspective گمراه می شویم
[ترجمه گوگل]اغلب ما به زبان غریزی روانشناسی درون گرایی گمراه می شویم

9. First, the episode shows how easy it is to be led astray by one's own rhetoric.
[ترجمه ترگمان]اول اینکه، این قسمت نشان می دهد چقدر آسان است که با معانی بیان خود گمراه شود
[ترجمه گوگل]اولا این قسمت نشان می دهد که چگونه می توان از طریق لفاظی های شخصی خود گمراه شد

10. In my opinion Searle, and a great many other people, have been led astray by the computer people.
[ترجمه ترگمان]به نظر من، سرل و بسیاری از مردم دیگر توسط مردم کامپیوتر گمراه شده اند
[ترجمه گوگل]به نظر من، سارل و بسیاری دیگر از مردم، توسط افراد رایانه گمراه شده اند

11. Gardeners shouldn't be led astray by these ideas.
[ترجمه ترگمان]مردم نباید با این ایده ها گمراه شوند
[ترجمه گوگل]باغبان نباید با این ایده ها گمراه شوند

12. It is clear that we should not be led astray by glamorous starlets.
[ترجمه ترگمان]واضح است که ما نباید با starlets فریبنده گمراه شویم
[ترجمه گوگل]واضح است که ما نباید با ستاره های پر زرق و برق گمراه شود

13. Pfeiffer plays a virtuous woman who is led astray.
[ترجمه ترگمان]پفایفر زن پاک دامن را بازی می کند که گمراه شده
[ترجمه گوگل]Pfeiffer یک زن فاسد است که گمراه می شود

14. We feel sympathy for the hero who is led astray under the influence of his false friend.
[ترجمه ترگمان]ما نسبت به قهرمانی که تحت نفوذ دوست false گمراه شده احساس همدردی می کنیم
[ترجمه گوگل]ما احساس همدردی به قهرمان می کنیم که تحت تاثیر دوست دروغینش گمراه شده است

پیشنهاد کاربران

گمراه کردن


کلمات دیگر: