جهش، پرش، خیز، طفره، افزایش ناگهانی، ترقی، پریدن، جستن، جهش ناگهانی کردن، خیز زدن، وفق دادن، پراندن، جهاندن
jumps
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• nervousness, stress, anxiety
جملات نمونه
1. the image jumps on the screen
تصویر روی پرده تکان می خورد.
2. every time the phone rings she jumps
هربار که تلفن زنگ می زند او از جا می پرد.
3. this composition lacks continuity; the writer jumps from one topic to another
این انشا پیوستگی ندارد; نویسنده از یک موضوع به موضوع دیگر می پرد.
کلمات دیگر: