قانون ـ فقه : تعارض به منظور فرار از خدمت روانشناسى : تمارض
malingering
قانون ـ فقه : تعارض به منظور فرار از خدمت روانشناسى : تمارض
انگلیسی به فارسی
مالینگر، خود را بناخوشی زدن، تمارض کردن
انگلیسی به انگلیسی
• pretending to be ill in order to escape duty or work
جملات نمونه
1. malingering was a good subterfuge
خود را به مریضی زدن بهانه ی خوبی بود.
2. a malingering soldier
سربازی که تمارض می کند
3. And is he really ill or just malingering?
[ترجمه ترگمان]و آیا او واقعا بیمار است یا فقط تمارض می کند؟
[ترجمه گوگل]و آیا او واقعا بیمار است یا فقط مالاریا؟
[ترجمه گوگل]و آیا او واقعا بیمار است یا فقط مالاریا؟
4. These people are difficult to write off as malingering employees.
[ترجمه ترگمان]نوشتن این افراد برای کارمندان دشوار است
[ترجمه گوگل]این افراد دشوار است به عنوان کارکنان مالینگینگ بنویسند
[ترجمه گوگل]این افراد دشوار است به عنوان کارکنان مالینگینگ بنویسند
5. And Carter accused us of malingering.
[ترجمه ترگمان]و کارتر ما را به malingering متهم کرد
[ترجمه گوگل]و کارتر ما را به زور زدن متهم کرد
[ترجمه گوگل]و کارتر ما را به زور زدن متهم کرد
6. Oh no, he wasn't malingering.
[ترجمه ترگمان]آه، نه، تمارض نمی کرد
[ترجمه گوگل]اوه نه، او مالزی نبود
[ترجمه گوگل]اوه نه، او مالزی نبود
7. New chapters on Techniques for the Malingering Patient and Assessing Attention - Deficit Hyperactivity Disorder.
[ترجمه ترگمان]فصل های جدید مربوط به روش های بیمار malingering و ارزیابی اختلال کم توجهی - کسری
[ترجمه گوگل]فصل های جدید در تکنیک های بیمار مالیزینگ و ارزیابی اختلال بیش فعالی کمبود توجه
[ترجمه گوگل]فصل های جدید در تکنیک های بیمار مالیزینگ و ارزیابی اختلال بیش فعالی کمبود توجه
8. They developed a test to detect malingering.
[ترجمه ترگمان]آن ها آزمایشی برای شناسایی malingering ایجاد کردند
[ترجمه گوگل]آنها یک آزمایش برای تشخیص مالینگر ایجاد کردند
[ترجمه گوگل]آنها یک آزمایش برای تشخیص مالینگر ایجاد کردند
9. She was told by her doctor that she was malingering.
[ترجمه ترگمان]دکترش گفته بود که she است
[ترجمه گوگل]او توسط دکتر خود گفته بود که او مالینگر است
[ترجمه گوگل]او توسط دکتر خود گفته بود که او مالینگر است
10. He prescribed a painkiller and suggested she keep busy, then he shooed her away and chided her for malingering.
[ترجمه ترگمان]او یک مسکن تجویز کرد و پیشنهاد کرد که سرش شلوغ باشد، سپس او را از اینجا راند و او را به خاطر malingering سرزنش کرد
[ترجمه گوگل]او یک دردسر را تجویز کرد و پیشنهاد کرد که مشغول کار خود باشد، سپس او را دور زد و او را به خاطر زورگویی سرزنش کرد
[ترجمه گوگل]او یک دردسر را تجویز کرد و پیشنهاد کرد که مشغول کار خود باشد، سپس او را دور زد و او را به خاطر زورگویی سرزنش کرد
11. She grumbled for three whole days and said that the young woman was malingering.
[ترجمه ترگمان]سه روز تمام غرولند کرد و گفت که آن زن جوان تمارض است
[ترجمه گوگل]او سه روز تمام گریه کرد و گفت که زن جوان مالزی شده است
[ترجمه گوگل]او سه روز تمام گریه کرد و گفت که زن جوان مالزی شده است
12. He says he's got flu, but I think he's malingering.
[ترجمه ترگمان]او می گوید که او سرماخوردگی دارد، اما من فکر می کنم خورده است
[ترجمه گوگل]او می گوید وی مبتلا به آنفولانزا است، اما فکر می کنم او مالاریا است
[ترجمه گوگل]او می گوید وی مبتلا به آنفولانزا است، اما فکر می کنم او مالاریا است
پیشنهاد کاربران
تمارض
تمارض، خود را به بیماری زدن
When you were a child, did you ever pretend to be sick to get out of going to school? There’s actually a medical name for this behavior; it’s called malingering. It refers to producing false medical symptoms or exaggerating existing symptoms in hopes of being rewarded in some way.
For example, someone might pretend to be injured so they can collect an insurance settlement or obtain prescription medication. Others may exaggerate mental health symptoms to avoid criminal convictions. More specific examples of malingering include:
putting makeup on your face to create a black eye
adding contaminants to a urine sample to change its chemistry
placing a thermometer near a lamp or in hot water to increase its temperature
When you were a child, did you ever pretend to be sick to get out of going to school? There’s actually a medical name for this behavior; it’s called malingering. It refers to producing false medical symptoms or exaggerating existing symptoms in hopes of being rewarded in some way.
For example, someone might pretend to be injured so they can collect an insurance settlement or obtain prescription medication. Others may exaggerate mental health symptoms to avoid criminal convictions. More specific examples of malingering include:
putting makeup on your face to create a black eye
adding contaminants to a urine sample to change its chemistry
placing a thermometer near a lamp or in hot water to increase its temperature
malingering ( روانشناسی )
واژه مصوب: تمارض
تعریف: تولید عمدی علائم یا نشانه های جسمی یا روانی دروغین یا اغراق آمیز با انگیزۀ بیرونی نظیر نفع مادی یا شانه خالی کردن از مسئولیت های قانونی |||متـ . بیمارنمایی
واژه مصوب: تمارض
تعریف: تولید عمدی علائم یا نشانه های جسمی یا روانی دروغین یا اغراق آمیز با انگیزۀ بیرونی نظیر نفع مادی یا شانه خالی کردن از مسئولیت های قانونی |||متـ . بیمارنمایی
کلمات دیگر: