کلمه جو
صفحه اصلی

knitting needle


میل بافتنی، میل جوراب بافی، میل کش بافی

انگلیسی به فارسی

میل جوراب بافی،میل کش بافی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a long slender rod of plastic, metal, or the like for hand-knitting that is tapered at one or both ends and usu. used in pairs.

• long needle used to loop yarn together by hand
knitting needles are thin plastic or metal rods which you use when you are knitting.

جملات نمونه

1. It was like a long knitting needle.
[ترجمه ترگمان]مثل یک سوزن خیاطی بلند بود
[ترجمه گوگل]این مثل یک سوزن طولانی بود

2. A knitting needle, in this day and age!
[ترجمه ترگمان]یک سوزن بافندگی، در این روز و عصر!
[ترجمه گوگل]سوزن بافندگی، در این روز و سن!

3. They had a steel knitting needle.
[ترجمه اسما] آنها یک سوزن بافندگی استیلی دارد
[ترجمه ترگمان]آن ها یک سوزن بافندگی فلزی داشتند
[ترجمه گوگل]آنها یک سوزن بافندگی فولادی داشتند

4. Deflection of needle-latch directly affects performance of knitting needle which is one of the main shortcomings of home-made needles in comparision with the advanced ones from abroad.
[ترجمه ترگمان]استفاده از سوزن سوزن به طور مستقیم بر عملکرد سوزن بافندگی تاثیر می گذارد که یکی از نقص های اصلی سوزن ها خانگی در مقایسه با کشورهای پیشرفته موجود در خارج از کشور است
[ترجمه گوگل]انحراف لبه سوزن به طور مستقیم بر عملکرد سوزن بافندگی تاثیر می گذارد که یکی از نقص اصلی سوزن های ساخته شده در خانه است در مقایسه با پیشرفته آن از خارج از کشور

5. Cam, knitting needle and cylinder etc. are core components of the circular knitting machine, they are key factors which affect the quality of the circular knitting machine.
[ترجمه ترگمان]کام، سوزن بافندگی و سیلندر و غیره، اجزای اصلی دستگاه بافندگی گرد هستند، و عوامل کلیدی هستند که بر کیفیت دستگاه بافندگی گرد تاثیر می گذارند
[ترجمه گوگل]سوزن، سوزن و سیلندر و غیره، اجزای اصلی دستگاه بافندگی دایره ای هستند، که عوامل کلیدی هستند که بر کیفیت ماشین بافندگی دایور تاثیر می گذارد

6. The next few days she stalked the flat with a hot knitting needle.
[ترجمه ترگمان]چند روز بعد با یک سوزن بافندگی داغ، آپارتمان را ترک کرد
[ترجمه گوگل]چند روز بعد، او را با یک سوزن بافندگی داغ تخت زد

7. Cornelius observed that these corresponded in size to the diameter of a number thirteen knitting needle.
[ترجمه ترگمان]کورنلیوس مشاهده کرد که این تعداد به اندازه قطر عدد سیزده سوزن بافندگی است
[ترجمه گوگل]کورلیلیوس مشاهده کرد که این اندازه به اندازه یک سوزن سایز سیتی مربوط می شود

8. Mr Davidson was battered to death while his daughter's eye was pierced with a knitting needle. Sentence dictionary
[ترجمه ترگمان]آقای داویدسن، در حالی که چشم دخترش با سوزن بافندگی سوراخ شده بود، تا سرحد مرگ کوفته بود لغت نامه از جمله
[ترجمه گوگل]آقای دیویدسن به مرگ زخمی شد، در حالی که چشم دخترش با یک سوزن بافندگی سوراخ شده بود فرهنگ لغت جمله

9. The take-up slide plate is slided leftwards, the knitting wool in the wool pipe can be come into the hook of the knitting needle.
[ترجمه ترگمان]صفحه اسلاید بالا - slided leftwards است، پشم knitting در لوله پشم را می توان به قلاب بافتن سوزن بافندگی وارد کرد
[ترجمه گوگل]صفحه اسلایدهای کشویی به سمت چپ به سمت پایین حرکت می کند، پشم بافندگی در لوله پشم می تواند به قلاب سوزن بافندگی وارد شود

10. The invention relates to an eight-section needle selecting foot, and belongs to the technical field of knitting needle components of computer knitting flat knitting machines.
[ترجمه ترگمان]اختراع مربوط به یک سوزن ۸ بخشی با انتخاب پای است و متعلق به زمینه فنی قطعات سوزن بافندگی و ماشین های بافندگی است
[ترجمه گوگل]اختراع مربوط به انتخاب سوزن هشت بخش است و متعلق به حوزه فنی اجزای سوزن بافندگی ماشین آلات بافندگی بافندگی کامپیوتری می باشد

11. The Allegro may have had a strangely square steering wheel and a gearbox that felt, in the words of one owner, "like stirring a bag of marbles with a knitting needle".
[ترجمه ترگمان]Allegro ممکن است به طرز عجیبی فرمان اتومبیل و یک جعبه دنده را داشته باشد که احساس می کند، \"مانند تکان دادن یک کیف مهره با یک سوزن بافندگی\"
[ترجمه گوگل]آلگم ممکن است یک چرخ فرمان مربع عجیب و غریب داشته باشد و یک جعبه دنده ای که به گفته یک مالک، مانند یک کیف دستی از سنگ مرمر با سوزن بافندگی، احساس کند

12. That long scarf a few days late at night, a knitting needle into, and around her neck must be very warm, very warm.
[ترجمه ترگمان]آن شال گردن بلند، چند روز دیروقت، یک سوزن بافندگی و دور گردنش باید خیلی گرم و گرم باشد
[ترجمه گوگل]این روسری بلند چند روز بعد از ظهر، یک سوزن بافندگی به داخل گردن و گردن آن بسیار گرم و بسیار گرم است

13. Consequently, the pivoting movement of the holding-down and knock-over sinker is forced to follow the back-and-forth linear movement of the knitting needle .
[ترجمه ترگمان]در نتیجه حرکت چرخش در بالا و پایین کردن sinker مجبور است حرکت خطی پشت و جلو سوزن بافندگی را دنبال کند
[ترجمه گوگل]در نتیجه، حرکت محرمانه کشش و غرق شدن مجبور به دنبال حرکت خطی برگشت و جلو سوزن بافندگی می شود

14. She won't finish the scarf on time because she broke her knitting needle.
[ترجمه ترگمان]وقتی سوزن بافندگی او را شکسته بود، او شال را تمام نکرد
[ترجمه گوگل]او روسری را به موقع به پایان نخواهد رساند زیرا سوزنش را شکست

15. However the technique is not yet available on the NHS so most people who tear ligaments can expect to continue to have to reach for the knitting needle.
[ترجمه ترگمان]با این حال، هنوز این روش در NHS در دسترس نیست، بنابراین بیشتر افرادی که رباط ها را از بین ببرند می توانند به رسیدن به سوزن بافندگی ادامه دهند
[ترجمه گوگل]با این حال این تکنیک هنوز در NHS در دسترس نیست، بنابراین اکثر افرادی که رباط ها را می فهمند می توانند انتظار داشته باشند تا همچنان به سوزن بافندگی برسند

پیشنهاد کاربران

کاموابافی

میل بافتنی


سوزن بافندگی



میل مخصوص بافتن

یعنی میل مخصوص بافتنی
اما knitting یعنی بافتی و
Needle یعنی میل


کلمات دیگر: