کلمه جو
صفحه اصلی

malik

انگلیسی به فارسی

مالیک


انگلیسی به انگلیسی

• male first name; family name; one of the 99 names of allah (god in arabic; leader of a town or community in certain regions of asia minor

جملات نمونه

1. Malik clasped his hands behind his back.
[ترجمه ترگمان]مالیک دست هایش را پشت سرش گذاشته بود
[ترجمه گوگل]مالک دستش را پشت سرش گذاشت

2. Mr Malik had a winning way with the press release.
[ترجمه ترگمان]آقای مالک با انتشار این خبر برنده شد
[ترجمه گوگل]آقای مالک راهپیمایی را با انتشار مطبوعات به دست آورد

3. Mr Malik put his arm round Robert and continued to watch this display with apparent unconcern.
[ترجمه ترگمان]آقای مالک دستش را به دور رابرت حلقه کرد و با بی خیالی ظاهری به تماشای این نمایش ادامه داد
[ترجمه گوگل]آقای مالک بازوی رابرت را باز کرد و همچنان به تماشای این صفحه با بی اعتنایی ظریف ادامه داد

4. After a few minutes with Mr Malik, Robert himself quite often felt like making the frighteningly short journey from doubt to belief.
[ترجمه ترگمان]پس از چند دقیقه با آقای مالک، رابرت خودش اغلب احساس می کرد که این سفر وحشتناک را از تردید به باور کردن آغاز می کند
[ترجمه گوگل]پس از چند دقیقه با آقای مالک، رابرت خود اغلب احساس کرد که سفر ترسناک کوتاه از شک به اعتقاد داشته باشد

5. There was, he had told Mr Malik, a huge explosion planned for 00 hours.
[ترجمه ترگمان]او به آقای مالک گفته بود که انفجاری عظیم برای ساعت ۰۰ برنامه ریزی شده است
[ترجمه گوگل]او به آقای مالک گفته بود که یک انفجار بزرگ برای 00 ساعت برنامه ریزی شده است

6. Malik walked over to the glass case.
[ترجمه ترگمان]مالک به طرف ویترین شیشه ای رفت
[ترجمه گوگل]مالک به سمت شیشه رفت

7. Mr Malik and he had visited Cranborne in order to organize a chess match between the two schools.
[ترجمه ترگمان]آقای مالک و او به منظور سازماندهی یک مسابقه شطرنج میان دو مدرسه از Cranborne بازدید کرده بودند
[ترجمه گوگل]آقای مالک و او از Cranborne به منظور برگزاری مسابقه شطرنج بین دو مدرسه بازدید کرد

8. Malik clapped him on the back.
[ترجمه ترگمان]مالیک با دست زدن بهش دست زد
[ترجمه گوگل]مالک او را پشت سرش گذاشت

9. Imam Malik still refused to take back his words.
[ترجمه ترگمان]امام مالک هنوز از پاسخ دادن به سخنان او خودداری کرده است
[ترجمه گوگل]امام مالک همچنان از سخنانش رد شد

10. Guard Malik Sealy had his fractured right thumb examined again and is expected to be out no more than two weeks.
[ترجمه ترگمان]مالک Sealy، یکی از نگهبانان، انگشت شست راستش را که یک بار دیگر معاینه شده بود، داشت و انتظار می رود که بیش از دو هفته به پایان برسد
[ترجمه گوگل]گیتس مالکی سلی دارای انگشت شست راست خود را بازنگری کرد و انتظار می رود که بیش از دو هفته طول بکشد

11. Mr Malik was in the middle of a group crowded round Mafouz.
[ترجمه ترگمان]آقای مالک در میان گروهی شلوغ و شلوغ قرار داشت
[ترجمه گوگل]آقای مالک در وسط یک گروه مفقود شد

12. Malik is now serving a three-year term in prison.
[ترجمه ترگمان]مالک اکنون در حال گذراندن یک دوره سه ساله در زندان است
[ترجمه گوگل]مالک در حال حاضر در زندان به سه سال زندان محکوم شده است

13. But, as Mr Malik kept reminding him, this was not the target audience of the school.
[ترجمه ترگمان]اما همانطور که آقای مالک مدام به او یادآوری می کرد، این هدف، مخاطب هدف این مدرسه نبود
[ترجمه گوگل]اما، همانطور که آقای مالک به او یادآوری کرد، این هدف مخاطبان این مدرسه نبود

14. In November Nidal Malik Hasan, an American, killed 13 comrades in Fort Hood, Texas.
[ترجمه ترگمان]Nidal حسن، یک آمریکایی، در ماه نوامبر ۱۳ تن از همقطاران خود را در فورت هود تگزاس کشت
[ترجمه گوگل]در نوامبر، نیدال مالک حسن، یک آمریکایی، 13 تن از رفقای خود را در فورت هود، تگزاس کشته است


کلمات دیگر: