امرانه، بطور امر
imperatively
امرانه، بطور امر
انگلیسی به انگلیسی
• commandingly, in an imperative manner
جملات نمونه
1. Negotiating bank must imperatively confirm, that amount of negotiation has been endorsed on reverse of original credit otherwise drawing amount will not be honoured.
[ترجمه ترگمان]بانک مذاکره باید با کفایت این تایید را تایید کند که این میزان مذاکره بر عکس از اعتبار اصلی تایید شده است و در غیر این صورت مبلغ قابل احترام نخواهد بود
[ترجمه گوگل]بانک مذاکره باید ضرورتا تأیید کند، این مقدار مذاکرات برعکس معامله اصلی تأیید شده است، در غیر این صورت مبلغ نقدی مورد ارزیابی قرار نخواهد گرفت
[ترجمه گوگل]بانک مذاکره باید ضرورتا تأیید کند، این مقدار مذاکرات برعکس معامله اصلی تأیید شده است، در غیر این صورت مبلغ نقدی مورد ارزیابی قرار نخواهد گرفت
2. Lesson Transformations can be expressed declaratively or imperatively.
[ترجمه ترگمان]تغییرات درس را می توان declaratively یا imperatively نشان داد
[ترجمه گوگل]تغییرات درس می تواند بیانگرانه یا ضروری باشد
[ترجمه گوگل]تغییرات درس می تواند بیانگرانه یا ضروری باشد
3. Describes how to implement security checks declaratively, imperatively, or by directly accessing a principal object.
[ترجمه ترگمان]تضمین اینکه چگونه کنترل های امنیتی را به طور مستقیم و یا با دسترسی مستقیم به یک هدف اصلی اجرا کنیم
[ترجمه گوگل]توصیف نحوه اجرای چک های امنیتی را به طور قطعی، ضروری یا به طور مستقیم با دسترسی به یک شی اصلی
[ترجمه گوگل]توصیف نحوه اجرای چک های امنیتی را به طور قطعی، ضروری یا به طور مستقیم با دسترسی به یک شی اصلی
4. E-commerce security system is imperatively important in the succession of e-commerce security.
[ترجمه ترگمان]سیستم امنیت تجارت الکترونیک در جانشینی امنیت تجارت الکترونیک از اهمیت بالایی برخوردار است
[ترجمه گوگل]سیستم ایمنی تجارت الکترونیک در پیروی از امنیت تجارت الکترونیکی بسیار مهم است
[ترجمه گوگل]سیستم ایمنی تجارت الکترونیک در پیروی از امنیت تجارت الکترونیکی بسیار مهم است
5. The high flexible fixture has been an imperatively accessorial means of modern manufacturing system, but there has not appeared very maturely commercial Computer-Aided Fixture Design software as yet.
[ترجمه ترگمان]این برنامه دارای قابلیت انعطاف بالای یک سیستم تولید مدرن است، اما هنوز به کمک نرم افزار طراحی fixture - به کمک کامپیوتر طراحی نشده است
[ترجمه گوگل]لنزهای قابل انعطاف بالا یک وسیله جانبی ضروری برای سیستم تولید مدرن بوده است، اما تا کنون نرم افزار طراحی نرم افزاری Computer-Aided Commercial به طور بالقوه ظاهر نشده است
[ترجمه گوگل]لنزهای قابل انعطاف بالا یک وسیله جانبی ضروری برای سیستم تولید مدرن بوده است، اما تا کنون نرم افزار طراحی نرم افزاری Computer-Aided Commercial به طور بالقوه ظاهر نشده است
6. This means that rather than imperatively reading for input from a TCP socket, incoming data is asynchronously delivered to a specified Actor using the standard inter-Actor messaging.
[ترجمه ترگمان]این به این معنی است که به جای آن که از یک سوکت TCP برای ورودی استفاده کنیم، داده های ورودی به یک بازیگر مشخص شده با استفاده از پیام بین مرد استاندارد تحویل داده می شوند
[ترجمه گوگل]این بدان معنی است که به جای ضروری برای ورودی از یک سوکت TCP، داده های ورودی به صورت یکنواخت به یک بازیگر مشخص شده تحویل داده می شود، با استفاده از پیام های متقابل بیننده
[ترجمه گوگل]این بدان معنی است که به جای ضروری برای ورودی از یک سوکت TCP، داده های ورودی به صورت یکنواخت به یک بازیگر مشخص شده تحویل داده می شود، با استفاده از پیام های متقابل بیننده
7. Everyone agrees governments must imperatively deal with the toxic assets of major banks but the meeting merely served to highlight how slow they are in doing so.
[ترجمه ترگمان]هر کس موافق است که دولت ها باید با استفاده از دارایی های مهلک بانک های بزرگ معامله کنند، اما این جلسه صرفا برای تاکید بر این است که چقدر آن ها در انجام این کار کند هستند
[ترجمه گوگل]هر کس موافق است که دولت ها بایستی با دارایی های سمی بانک های بزرگ مقابله کنند، اما این نشست صرفا به منظور نشان دادن چگونگی انجام این کارها، نشان داد
[ترجمه گوگل]هر کس موافق است که دولت ها بایستی با دارایی های سمی بانک های بزرگ مقابله کنند، اما این نشست صرفا به منظور نشان دادن چگونگی انجام این کارها، نشان داد
8. In order to develop direct financing of the small and medium-sized enterprise, Chinese GEM market will be put out imperatively .
[ترجمه ترگمان]به منظور توسعه سرمایه گذاری مستقیم شرکت های کوچک و متوسط، بازار GEM با کفایت تمام خواهد شد
[ترجمه گوگل]به منظور توسعه تامین مالی مستقیم از شرکت های کوچک و متوسط، بازار چین GEM ضروری خواهد بود
[ترجمه گوگل]به منظور توسعه تامین مالی مستقیم از شرکت های کوچک و متوسط، بازار چین GEM ضروری خواهد بود
9. The credit system is a kind of new higher education management system. Today, with the growing Hi-Tech, it should be implemented imperatively .
[ترجمه ترگمان]سیستم اعتباری نوعی سیستم مدیریت آموزش عالی است امروزه با رشد فن آوری پیشرفته، باید این کار را با قدرت انجام داد
[ترجمه گوگل]سیستم اعتباری نوعی نظام جدید مدیریت آموزش عالی است امروزه با رشد تکنولوژی Hi-Tech، باید اجباری باشد
[ترجمه گوگل]سیستم اعتباری نوعی نظام جدید مدیریت آموزش عالی است امروزه با رشد تکنولوژی Hi-Tech، باید اجباری باشد
10. In welding production, how to optimize these parameters settings is a problem to be solved imperatively .
[ترجمه ترگمان]در تولید جوشکاری، چگونگی بهینه سازی این تنظیمات پارامترهای یک مساله است که باید با آن حل شود
[ترجمه گوگل]در تولید جوشکاری، چگونگی بهینه سازی این تنظیمات پارامتر مشکلی است که باید به طور اجباری حل شود
[ترجمه گوگل]در تولید جوشکاری، چگونگی بهینه سازی این تنظیمات پارامتر مشکلی است که باید به طور اجباری حل شود
11. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
12. In addition to the IIS and ASP. NET configurable gatekeepers, you can also use principal permission demands (declaratively or imperatively) as an additional fine-grained access control mechanism.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر موسسه مطالعات اسماعیلی و ASP شما همچنین می توانید از تقاضاهای اصلی مجوز (declaratively یا imperatively)به عنوان مکانیزم کنترل دسترسی ریزدانه (fine)استفاده کنید
[ترجمه گوگل]علاوه بر IIS و ASP NET دروازهبان قابل تنظیم، شما همچنین می توانید درخواست های اصلی اجازه (به طور قطعی یا ضروری) به عنوان یک مکانیزم کنترل دسترسی کنترل دقیق تر استفاده کنید
[ترجمه گوگل]علاوه بر IIS و ASP NET دروازهبان قابل تنظیم، شما همچنین می توانید درخواست های اصلی اجازه (به طور قطعی یا ضروری) به عنوان یک مکانیزم کنترل دسترسی کنترل دقیق تر استفاده کنید
13. Drying wet rice kernels rapidly, Soaking or Rewetting dry rice Kernels imperatively results in severe fissuring.
[ترجمه ترگمان]خشک کردن دانه های برنج مرطوب به سرعت، خیس کردن یا خشک کردن برنج خشک به طور جدی منجر به fissuring شدید می شود
[ترجمه گوگل]خرد کردن هسته های برنج خرد شده به سرعت، خیساندن یا برهم زدن برنج خشک مغز ضروری است که باعث خرد شدن شدید می شود
[ترجمه گوگل]خرد کردن هسته های برنج خرد شده به سرعت، خیساندن یا برهم زدن برنج خشک مغز ضروری است که باعث خرد شدن شدید می شود
14. This task of gratitude to our fathers, justice to ourselves, duty to posterity, and love for our species in general, all imperatively require us faithfully to perform.
[ترجمه ترگمان]این وظیفه قدردانی از پدران ما، عدالت برای خودمان، وظیفه برای آیندگان، و عشق به همنوعان خود به طور کلی، همه با کمال میل به انجام آن نیاز دارند
[ترجمه گوگل]این وظیفه قدردانی پدران ما، عدالت به خودمان، وظیفه به آیندگان و عشق به گونه های ما به طور کلی، همه ما ضروری است که ما از انجام وظیفه ای مطمئن باشیم
[ترجمه گوگل]این وظیفه قدردانی پدران ما، عدالت به خودمان، وظیفه به آیندگان و عشق به گونه های ما به طور کلی، همه ما ضروری است که ما از انجام وظیفه ای مطمئن باشیم
15. As a departure point for the tour, I'll have you look at two different implementations of a problem, one written imperatively and the other with a more functional bent.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک نقطه حرکت برای این سفر، شما به دو کاربرد مختلف از یک مشکل نگاه خواهید کرد
[ترجمه گوگل]به عنوان نقطه خروج برای تور، من شما را در دو راه حل مختلف از یک مشکل نگاه کنید، یکی نوشته شده ضروری و دیگری با خم شدن کارآمد تر
[ترجمه گوگل]به عنوان نقطه خروج برای تور، من شما را در دو راه حل مختلف از یک مشکل نگاه کنید، یکی نوشته شده ضروری و دیگری با خم شدن کارآمد تر
پیشنهاد کاربران
ضروری و اورژانسی - باید حتما انجام بشه
می تونه با urgently یه جورایی مترادف باشه ، چون معنی فوری و ضروری و اورژانسی میده.
می تونه با urgently یه جورایی مترادف باشه ، چون معنی فوری و ضروری و اورژانسی میده.
کلمات دیگر: