بی پر، بی پروبال
featherless
بی پر، بی پروبال
انگلیسی به فارسی
بدون دم
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of feather.
• having no feathers
جملات نمونه
1. He looked tiny now, like a little featherless bird fallen from the nest.
[ترجمه ترگمان]حالا کوچک به نظر می رسید، مثل پرنده ای کوچک که از لانه افتاده باشد
[ترجمه گوگل]او در حال حاضر کوچک بود، مانند یک پرنده کوچک بدون پر از لانه
[ترجمه گوگل]او در حال حاضر کوچک بود، مانند یک پرنده کوچک بدون پر از لانه
2. For example, the denotation of human is any person such as John and Mary, and its connotation is "biped", "featherless", "rational", etc.
[ترجمه ترگمان]برای مثال، the انسان هر فردی مانند \"جان و مری\" است و معنای آن \"biped\"، \"featherless\"، \"featherless\"، \"عقلانی\" و غیره است
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، تعریفی از انسان، هر فردی مانند جان و مری است، و معنی آن 'دو طرفه'، 'بدون'، 'عقلانی' و غیره است
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، تعریفی از انسان، هر فردی مانند جان و مری است، و معنی آن 'دو طرفه'، 'بدون'، 'عقلانی' و غیره است
3. Some biologists, along with Plato, define hominid as "featherless biped. "
[ترجمه ترگمان]برخی از زیست شناسان به همراه افلاطون، را به عنوان \"موجود دوپا\" تعریف می کنند
[ترجمه گوگل]برخی از متخصصان زیست شناسی، همراه با افلاطون، هومینید را به عنوان 'بدون دوزخ' تعریف می کنند '
[ترجمه گوگل]برخی از متخصصان زیست شناسی، همراه با افلاطون، هومینید را به عنوان 'بدون دوزخ' تعریف می کنند '
4. Two featherless chickens peck around in some grass May 2 2002 at the Hebrew University in Rehovot.
[ترجمه ترگمان]دو مرغ featherless در ۲ مه ۲۰۰۲ در یک چمن در دانشگاه عبری in در حال ضربه زدن به اطراف هستند
[ترجمه گوگل]دو جوجه بدون تخم مرغ در برخی از گیاهان در 2 مه 2002 در دانشگاه عبری در رحووت کشته می شوند
[ترجمه گوگل]دو جوجه بدون تخم مرغ در برخی از گیاهان در 2 مه 2002 در دانشگاه عبری در رحووت کشته می شوند
5. The just-hatched cuckoo, still blind and featherless, has a special hollow like a dimple on its back, so that it can hump out of the nest, one by one, its companion fledglings.
[ترجمه ترگمان]تنها فاخته، cuckoo، که هنوز کور و featherless، فرورفتگی مخصوصی مثل چاه مستراح در پشتش دارد، تا بتواند از لانه بیرون برود، یکی یکی، یکی از one
[ترجمه گوگل]کوکو فقط کبد، که هنوز کور و بدون عطسه است، دارای یک توخالی مخصوص مانند کمرنگ در پشت است، به طوری که آن می تواند از یک لانه، از یک به یک، بچه های همراه آن
[ترجمه گوگل]کوکو فقط کبد، که هنوز کور و بدون عطسه است، دارای یک توخالی مخصوص مانند کمرنگ در پشت است، به طوری که آن می تواند از یک لانه، از یک به یک، بچه های همراه آن
6. I told her, as an adult I prefer the company of featherless bipeds.
[ترجمه ترگمان]من به او گفتم، به عنوان یک فرد بالغ، من شرکت of bipeds را ترجیح می دهم
[ترجمه گوگل]من به او گفتم، به عنوان یک بزرگسال من ترجیح می دهم شرکت دو نفره بدون پرت
[ترجمه گوگل]من به او گفتم، به عنوان یک بزرگسال من ترجیح می دهم شرکت دو نفره بدون پرت
7. In a testament to the power of tender loving care, the featherless cockatoo is not only alive, but thriving, albeit still featherlessly.
[ترجمه ترگمان]طوطی کاکل سیاه در عهدی که به قدرت مهر و محبت سرشار از مهر و محبت است، نه تنها زنده است، بلکه رونق دارد، هرچند هنوز زنده است
[ترجمه گوگل]در یک اظهارنظر درمورد مراقبت از منافع منحصر به فرد، کاکائو بدون قاعدگی نه تنها زنده است، بلکه پر رونق است، هرچند هنوز هم بی روح است
[ترجمه گوگل]در یک اظهارنظر درمورد مراقبت از منافع منحصر به فرد، کاکائو بدون قاعدگی نه تنها زنده است، بلکه پر رونق است، هرچند هنوز هم بی روح است
8. The eye of a blue macaw is surrounded by a featherless golden rim.
[ترجمه ترگمان]چشم یک macaw آبی با لبه طلایی featherless احاطه شده است
[ترجمه گوگل]چشم از یک ماکائو آبی توسط یک لبه طلایی بدون پهن احاطه شده است
[ترجمه گوگل]چشم از یک ماکائو آبی توسط یک لبه طلایی بدون پهن احاطه شده است
9. One morning, however, the son saw an old bird was feeding her big-mouthed-chirping-baby birds which were featherless He felt so much guilty that he repented of having made so many mistakes.
[ترجمه ترگمان]با این حال، یک روز صبح، پسر دید که یک پرنده پیر به او غذا می دهد - پرندگان کوچک و جیر جیر - که او احساس گناه می کرد و از این که همه اشتباه کرده بود پشیمان بود
[ترجمه گوگل]یک روز صبح، پسر دید که یک پرنده قدیمی پرنده های پرنده بزرگش را که پر از پرنده بودند، تغذیه می کرد او احساس بسیار مجرمی کرد و از اینکه اشتباهات زیادی را مرتکب شد، ناراحت شد
[ترجمه گوگل]یک روز صبح، پسر دید که یک پرنده قدیمی پرنده های پرنده بزرگش را که پر از پرنده بودند، تغذیه می کرد او احساس بسیار مجرمی کرد و از اینکه اشتباهات زیادی را مرتکب شد، ناراحت شد
کلمات دیگر: