کلمه جو
صفحه اصلی

implicated in

انگلیسی به انگلیسی

• involved in, embroiled in, entangled in, implied in

پیشنهاد کاربران

دخیل بودن در چیزی

نقش داشتن در

دست داشتن در . . . . .


کلمات دیگر: