تازگی، تازگی ها، اخیرا، از چندی پیش، در این روزها اخیرا، بتازگی
latterly
تازگی، تازگی ها، اخیرا، از چندی پیش، در این روزها اخیرا، بتازگی
انگلیسی به فارسی
در اینروزها اخیرا،بتازگی
دومی
انگلیسی به انگلیسی
قید ( adverb )
• (1) تعریف: recently; lately.
• مشابه: lately
• مشابه: lately
• (2) تعریف: in a later time.
• lately, recently; later, afterward
latterly means recently; a formal word.
latterly means recently; a formal word.
جملات نمونه
1. Scientists have studied the moon through telescopes, and, latterly, from satellites.
[ترجمه ترگمان]دانشمندان ماه را از طریق تلسکوپ مطالعه کرده اند و در این اواخر از ماهواره ها
[ترجمه گوگل]دانشمندان ماه را از طریق تلسکوپ مطالعه کرده اند، و در نهایت، از ماهواره ها
[ترجمه گوگل]دانشمندان ماه را از طریق تلسکوپ مطالعه کرده اند، و در نهایت، از ماهواره ها
2. O'Rourke retired after a 15-year career with Bisons, latterly as chief executive.
[ترجمه ترگمان]O پس از ۱۵ سال کار با bisons، اخیرا بعنوان مدیر اجرایی بازنشسته شد
[ترجمه گوگل]اووروک پس از یک دوره 15 ساله با Bisons، بعدا به عنوان مدیر اجرایی بازنشسته شد
[ترجمه گوگل]اووروک پس از یک دوره 15 ساله با Bisons، بعدا به عنوان مدیر اجرایی بازنشسته شد
3. Her health declined rapidly and latterly she never left the house.
[ترجمه ترگمان]سلامت او به سرعت رد شد و در ایام اخیر هرگز از خانه بیرون نرفت
[ترجمه گوگل]سلامت او به سرعت و به تدریج کاهش یافت و او هرگز خانه را ترک نکرد
[ترجمه گوگل]سلامت او به سرعت و به تدریج کاهش یافت و او هرگز خانه را ترک نکرد
4. It's only been latterly that we've discovered that it's lots of individual reefs, around about 900 separate reef systems which make up the Great Barrier Reef.
[ترجمه ترگمان]در این اواخر کشف کردیم که تعداد زیادی رگه فردی وجود دارد که حدود ۹۰۰ سیستم صخره ای مجزا را تشکیل می دهد که دیواره بزرگ مرجانی را تشکیل می دهند
[ترجمه گوگل]این تنها دقایقی است که ما کشف کرده ایم که تعداد بسیار زیادی از صخره های فردی وجود دارد، حدود 900 سیستم مختلف صخره های دریایی که باعث ایجاد غلاف بزرگ می شوند
[ترجمه گوگل]این تنها دقایقی است که ما کشف کرده ایم که تعداد بسیار زیادی از صخره های فردی وجود دارد، حدود 900 سیستم مختلف صخره های دریایی که باعث ایجاد غلاف بزرگ می شوند
5. Latterly, her concentration hasn't been so good.
[ترجمه ترگمان]بعد از گذشت زمان، تمرکز او خیلی خوب نبوده
[ترجمه گوگل]در نهایت تمرکز او خیلی خوب نیست
[ترجمه گوگل]در نهایت تمرکز او خیلی خوب نیست
6. Latterly his painting has shown a new freedom of expression.
[ترجمه ترگمان]گذشته از این، نقاشی او آزادی بیان جدیدی را نشان داده است
[ترجمه گوگل]نقاشی او اخیرا آزادی بیان جدیدی را نشان داده است
[ترجمه گوگل]نقاشی او اخیرا آزادی بیان جدیدی را نشان داده است
7. He was to remain active in the association, latterly as vice president, for the rest of his life.
[ترجمه ترگمان]او در این اواخر به عنوان معاون رئیس جمهور برای بقیه عمرش فعال باقی خواهد ماند
[ترجمه گوگل]او در این رابطه فعال بود، بلافاصله به عنوان معاون رئیس جمهور، برای بقیه زندگی اش
[ترجمه گوگل]او در این رابطه فعال بود، بلافاصله به عنوان معاون رئیس جمهور، برای بقیه زندگی اش
8. Latterly Dad had sobered much when he was no longer able to perform his old feats of strength and daring.
[ترجمه ترگمان]بعد از آن، پدر، وقتی که دیگر قادر به اجرای کاره ای بزرگ و جسارت او نبود، از هوش رفته بود
[ترجمه گوگل]پدربزرگ بزرگ زمانی که او دیگر قادر به انجام شاهکارهای قدیمی خود و جسارت نبود، خیلی زرنگ بود
[ترجمه گوگل]پدربزرگ بزرگ زمانی که او دیگر قادر به انجام شاهکارهای قدیمی خود و جسارت نبود، خیلی زرنگ بود
9. Rather more realistically, perhaps, the behemoth has been latterly identified as either the hippopotamus or rhinoceros.
[ترجمه ترگمان]در واقع بیشتر به طور واقع بینانه، این ماشین گنده در حال حاضر به عنوان اسب آبی و یا کرگدن شناخته شده است
[ترجمه گوگل]شاید واقع گرایانهتر باشد، شاید کبوتر به تازگی به عنوان گرگ یا گرگ و میمون شناخته شده است
[ترجمه گوگل]شاید واقع گرایانهتر باشد، شاید کبوتر به تازگی به عنوان گرگ یا گرگ و میمون شناخته شده است
10. Latterly he was responsible for Courtaulds Textiles' clothing brands and home furnishings divisions.
[ترجمه ترگمان]در گذشته، او مسئول Courtaulds پوشاک و مبلمان خانگی بود
[ترجمه گوگل]در گذشته وی مسئول لباس مارک لباس Courtaulds Textiles و بخش های داخلی مبلمان بود
[ترجمه گوگل]در گذشته وی مسئول لباس مارک لباس Courtaulds Textiles و بخش های داخلی مبلمان بود
11. Latterly, Lima has been receiving more migrants from the poorest and remotest departments.
[ترجمه ترگمان]اخیرا، \"Latterly\" مهاجران بیشتری را از فقیرترین و دورافتاده ترین قسمت ها دریافت کرده است
[ترجمه گوگل]بعدها، لیما مهاجران بیشتری را از فقیرترین و جدا ترین بخش ها دریافت کرده است
[ترجمه گوگل]بعدها، لیما مهاجران بیشتری را از فقیرترین و جدا ترین بخش ها دریافت کرده است
12. But the sad fact is that Peter Rochford latterly lived alone.
[ترجمه ترگمان]اما حقیقت تلخ این است که در ایام اخیر پیتر Rochford تنها زندگی می کند
[ترجمه گوگل]اما واقعیت غم انگیز این است که پیتر راچفورد به تنهایی زندگی می کرد
[ترجمه گوگل]اما واقعیت غم انگیز این است که پیتر راچفورد به تنهایی زندگی می کرد
13. I have latterly been speaking only of causal circumstances, and not causes.
[ترجمه ترگمان]من اخیرا فقط درباره شرایط علی صحبت کرده ام و نه علل
[ترجمه گوگل]من اخیرا صحبت کرده ام فقط از شرایط علمی، و نه علل
[ترجمه گوگل]من اخیرا صحبت کرده ام فقط از شرایط علمی، و نه علل
14. And we have latterly seen a feminist perspective informing the debate about nuclear weapons.
[ترجمه ترگمان]و ما اخیرا یک دیدگاه فمینیستی را دیدیم که به بحث درباره سلاح های هسته ای می پردازد
[ترجمه گوگل]و ما اخیرا یک دیدگاه فمینیستی را در اختیار بحث در مورد سلاح های هسته ای قرار داده ایم
[ترجمه گوگل]و ما اخیرا یک دیدگاه فمینیستی را در اختیار بحث در مورد سلاح های هسته ای قرار داده ایم
پیشنهاد کاربران
recently
کلمات دیگر: