مغازه ای که در آن کالاهای متنوعی با هم (نه در بخش های مجزا) به فروش می رسند، مغازه ی فروش خواربار و اسباب منزل، فروشگاه، فروشگاهی که همه نوع جنسی در ان یافت میشود ولی قسمت بندی نشده
general store
مغازه ای که در آن کالاهای متنوعی با هم (نه در بخش های مجزا) به فروش می رسند، مغازه ی فروش خواربار و اسباب منزل، فروشگاه، فروشگاهی که همه نوع جنسی در ان یافت میشود ولی قسمت بندی نشده
انگلیسی به فارسی
فروشگاهی که همه نوع جنسی در آن یافت میشود ولی قسمت بندی نشده
فروشگاه عمومی
انگلیسی به انگلیسی
• small retail store that carries a wide variety of goods
اسم ( noun )
• : تعریف: a small retail store that sells a wide range of merchandise but is not divided into departments.
مترادف و متضاد
variety store
Synonyms: bodega, convenience store, corner, country store, mom-and-pop store, trading post
جملات نمونه
1. She runs the post office and general store.
[ترجمه ترگمان]او اداره پست و فروشگاه عمومی را اداره می کند
[ترجمه گوگل]او اداره پست و فروشگاه عمومی را اداره می کند
[ترجمه گوگل]او اداره پست و فروشگاه عمومی را اداره می کند
2. The old general store had gone but the shade thorn tree was still there, bewildered by its surround of concrete pavement.
[ترجمه ترگمان]انبار قدیمی هنوز از بین رفته بود، اما درخت خار در آنجا هنوز در آنجا بود و در اطراف آن از زمین سیمانی پوشیده شده بود
[ترجمه گوگل]فروشگاه عمومی قدیمی رفته بود، اما درخت سحر ساحلی هنوز آنجا بود، با محاصره آسفالت بتنی خجالت می کشید
[ترجمه گوگل]فروشگاه عمومی قدیمی رفته بود، اما درخت سحر ساحلی هنوز آنجا بود، با محاصره آسفالت بتنی خجالت می کشید
3. In the morning, I walked down to the general store for coffee.
[ترجمه ترگمان]صبح روز بعد، به فروشگاه عمومی رفتم تا قهوه بخورم
[ترجمه گوگل]صبح، من به فروشگاه عمومی برای قهوه رفتم
[ترجمه گوگل]صبح، من به فروشگاه عمومی برای قهوه رفتم
4. It marked a return to the general store of frontier days.
[ترجمه ترگمان]آن را بر حسب تصادف به انبار عمومی روزه ای مرزی نشان می داد
[ترجمه گوگل]این بازگشت به فروشگاه کلی روزهای مرزی بود
[ترجمه گوگل]این بازگشت به فروشگاه کلی روزهای مرزی بود
5. As proprietors of the general store, Mr and Mrs Stacey knew everything that went on in the town.
[ترجمه ترگمان]به عنوان صاحب مغازه عمومی، آقا و خانم استیسی همه چیزهایی را که در شهر بودند می دانستند
[ترجمه گوگل]آقایان و خانم استیسی به عنوان صاحبان فروشگاه عمومی می دانستند که همه چیز در شهر جریان دارد
[ترجمه گوگل]آقایان و خانم استیسی به عنوان صاحبان فروشگاه عمومی می دانستند که همه چیز در شهر جریان دارد
6. The town has a tiny general store with wildly overpriced merchandise.
[ترجمه ترگمان]این شهر یه مغازه کوچک عمومی داره که با حرص و ولع بیشتری داره
[ترجمه گوگل]این شهر دارای یک فروشگاه عمومی کوچک با کالاهای پر از قیمت است
[ترجمه گوگل]این شهر دارای یک فروشگاه عمومی کوچک با کالاهای پر از قیمت است
7. There's a small general store in town, but I don't think there will be much choice.
[ترجمه ترگمان]یک فروشگاه کوچک عمومی در شهر هست، اما فکر نمی کنم چاره دیگه ای هم داشته باشه
[ترجمه گوگل]یک فروشگاه عمومی کوچک در شهر وجود دارد، اما من فکر نمی کنم انتخاب زیادی باشد
[ترجمه گوگل]یک فروشگاه عمومی کوچک در شهر وجود دارد، اما من فکر نمی کنم انتخاب زیادی باشد
8. It has a restaurant and a tiny general store with overpriced merchandise.
[ترجمه ترگمان]رستورانی دارد و یک فروشگاه کوچک با کالاهای گران قیمت
[ترجمه گوگل]این یک رستوران و یک فروشگاه کوچک کوچک با کالاهای بیش از حد دارد
[ترجمه گوگل]این یک رستوران و یک فروشگاه کوچک کوچک با کالاهای بیش از حد دارد
9. Other amenities include a post office and general store, and a free house, the Bricklayers' Arms.
[ترجمه ترگمان]امکانات رفاهی دیگر شامل یک اداره پست و فروشگاه عمومی و یک خانه آزاد، bricklayers اسلحه است
[ترجمه گوگل]سایر امکانات عبارتند از اداره پست و عمومی، و خانه آزاد، Arms Bricklayers '
[ترجمه گوگل]سایر امکانات عبارتند از اداره پست و عمومی، و خانه آزاد، Arms Bricklayers '
10. There was a general store and an inn on each side of the line.
[ترجمه ترگمان]یک مغازه عمومی و یک مسافرخانه در هر طرف صف بود
[ترجمه گوگل]یک فروشگاه عمومی و یک مسافرخانه در هر طرف خط وجود دارد
[ترجمه گوگل]یک فروشگاه عمومی و یک مسافرخانه در هر طرف خط وجود دارد
11. This general store has just about everything you could wish for.
[ترجمه ترگمان]این فروشگاه بزرگ فقط در مورد هر چیزی که دلت می خواد، داره
[ترجمه گوگل]این فروشگاه عمومی در مورد همه چیزهایی است که می توانید آرزو کنید
[ترجمه گوگل]این فروشگاه عمومی در مورد همه چیزهایی است که می توانید آرزو کنید
12. "I tried to chat him up at the general store. " He laughed. "Seriously?"
[ترجمه ترگمان]\"من سعی کردم با او در فروشگاه عمومی صحبت کنم، او خندید و گفت:\" به طور جدی؟ \"
[ترجمه گوگل]'من سعی کردم او را در فروشگاه عمومی گپ بزنم ' او خندید 'به طور جدی؟'
[ترجمه گوگل]'من سعی کردم او را در فروشگاه عمومی گپ بزنم ' او خندید 'به طور جدی؟'
13. Sometimes the park has a general store supplies, if the supermarkets are not available.
[ترجمه ترگمان]گاهی اوقات این پارک یک ذخیره کلی ذخیره دارد، در صورتی که سوپرمارکت ها در دسترس نیستند
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات پارک فروشگاه لوازم عمومی دارد، اگر سوپرمارکت ها در دسترس نیستند
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات پارک فروشگاه لوازم عمومی دارد، اگر سوپرمارکت ها در دسترس نیستند
14. They ran the general store and the farm dairy.
[ترجمه ترگمان]آن ها فروشگاه عمومی و لبنیات مزرعه را اداره می کردند
[ترجمه گوگل]آنها فروشگاه عمومی و لبنیات مزرعه را اداره می کردند
[ترجمه گوگل]آنها فروشگاه عمومی و لبنیات مزرعه را اداره می کردند
پیشنهاد کاربران
خوار و بار فروشی
کلمات دیگر: