مانند بچه شیطان
impishly
مانند بچه شیطان
انگلیسی به فارسی
ناخوشایند
انگلیسی به انگلیسی
• mischievously, devilishly, in an impish manner
جملات نمونه
1. He lay grinning impishly up at me.
[ترجمه ترگمان]او نیشش را باز کرد و به من لبخند زد
[ترجمه گوگل]او غمگین شد و به من زد
[ترجمه گوگل]او غمگین شد و به من زد
2. He smiled at me impishly.
[ترجمه ترگمان]او با شیطنت به من لبخند زد
[ترجمه گوگل]او به من لبخند زد
[ترجمه گوگل]او به من لبخند زد
3. At the end, Daniel Barenboim impishly pushed the piano stool under the keyboard, closed the lid and gestured that he had no more to say.
[ترجمه ترگمان]در پایان، دانیل کوپر با شیطنت روی چهارپایه مقابل صفحه کلید ضربه زد و در جعبه را بست و به آن اشاره کرد که دیگر حرفی برای گفتن ندارد
[ترجمه گوگل]در نهایت، دانیل بارنبویم کمپین مدفون پیانو تحت صفحه کلید را تحت فشار قرار داد، درب را بسته و نشان داد که او بیشتر از آن چیزی نمی گوید
[ترجمه گوگل]در نهایت، دانیل بارنبویم کمپین مدفون پیانو تحت صفحه کلید را تحت فشار قرار داد، درب را بسته و نشان داد که او بیشتر از آن چیزی نمی گوید
4. She asked him impishly to come in.
[ترجمه ترگمان]از او خواست که داخل شود
[ترجمه گوگل]او از او خواسته بود تا وارد شود
[ترجمه گوگل]او از او خواسته بود تا وارد شود
5. She smiled impishly and didn't look up.
[ترجمه ترگمان]او لبخند موذیانه ای زد و سرش را بلند نکرد
[ترجمه گوگل]او لبخند زد و نگاه نکرد
[ترجمه گوگل]او لبخند زد و نگاه نکرد
6. While impishly dissenting in tone, he was up-beat in spirit: hopeful, sassy, inspirational almost to the point of euphoria.
[ترجمه ترگمان]با این که، موذیانه با لحنی مخالف گفت، او در روح شکست خورد: امیدوار، گستاخ، و الهام بخش تا حد خوشحالی
[ترجمه گوگل]در حالی که به شدت مخالف در تن بود، او در ضرب و شتم روح: امیدوارانه، غم انگیز، الهام بخش تقریبا به نقطه ایفای نقش
[ترجمه گوگل]در حالی که به شدت مخالف در تن بود، او در ضرب و شتم روح: امیدوارانه، غم انگیز، الهام بخش تقریبا به نقطه ایفای نقش
7. He actually does smile, and even jokes, impishly describing the stop-start-stop process of New York traffic.
[ترجمه ترگمان]او واقعا لبخند می زند، و حتی شوخی می کند، و از فرآیند توقف توقف ترافیک نیویورک استفاده می کند
[ترجمه گوگل]او واقعا لبخند می زند و حتی جوک می دهد، به طور ضمنی توصیف توقف توقف توقف توقف ترافیک نیویورک
[ترجمه گوگل]او واقعا لبخند می زند و حتی جوک می دهد، به طور ضمنی توصیف توقف توقف توقف توقف ترافیک نیویورک
8. The photograph of Christian that accompanied many of the news stories showed a boy with mussed-up hair and pierced ears with black plugs looking impishly askance at the camera.
[ترجمه ترگمان]عکس کریستین که بسیاری از داستان های خبری را همراه داشت، پسری را نشان می داد که موهای بلند داشت و گوش های سوراخ شده با گله ای سیاه به چشم می خورد و موذیانه به دوربین نگاه می کرد
[ترجمه گوگل]عکس مسیحی که بسیاری از داستان های خبری را همراهی می کرد، یک پسر با موی سرخ شده را نشان داد و گوش های سوراخ شده را با شمع های سیاه و سفید به چشم می خورد
[ترجمه گوگل]عکس مسیحی که بسیاری از داستان های خبری را همراهی می کرد، یک پسر با موی سرخ شده را نشان داد و گوش های سوراخ شده را با شمع های سیاه و سفید به چشم می خورد
9. Which is to say, a field of omnipresent, inhuman intelligence that conspires impishly against him.
[ترجمه ترگمان]کدام یک از آن اطلاعات غیر انسانی که دست به دست هم داده بود، بر ضد او، از همه چیز آگاه است
[ترجمه گوگل]این چیزی است که می گویند، زمینه ای از همه جا، هوش غیر انسانی است که مخالفتی با او دارد
[ترجمه گوگل]این چیزی است که می گویند، زمینه ای از همه جا، هوش غیر انسانی است که مخالفتی با او دارد
کلمات دیگر: