هماهنگ کردن، متناسب بودن، هم اهنگ کردن، موافق کردن، هم اهنگ شدن
harmonise
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• agree; reconcile; go together, match; (music) compose a harmony; play in harmony; sing in harmony; (music) add harmony to a melody (also harmonize)
جملات نمونه
1. I'd like the colours to harmonise.
[ترجمه ترگمان]از رنگ های روشن خوشم می آید
[ترجمه گوگل]من می خواهم رنگ ها هماهنگ شوند
[ترجمه گوگل]من می خواهم رنگ ها هماهنگ شوند
2. The singing teacher taught them to harmonise the new song.
[ترجمه ترگمان]معلم آواز خواندن آهنگ جدید را به آن ها یاد داد
[ترجمه گوگل]معلم آواز به آنها آموزش داد تا ترانه جدید را هماهنگ کنند
[ترجمه گوگل]معلم آواز به آنها آموزش داد تا ترانه جدید را هماهنگ کنند
3. The colours do not seem to harmonise at all.
[ترجمه ترگمان]به نظر نمی رسد که رنگ ها هم با هم جور شوند
[ترجمه گوگل]به نظر نمی رسد که رنگها هماهنگ باشند
[ترجمه گوگل]به نظر نمی رسد که رنگها هماهنگ باشند
4. To harmonise mind and body, this is the true essence of karate-do: the empty hand way.
[ترجمه ترگمان]برای هماهنگ سازی ذهن و بدن، این ماهیت واقعی کاراته است: روش دست خالی
[ترجمه گوگل]برای هماهنگ کردن ذهن و بدن، این ماهیت واقعی کاراته است: راه دست خالی
[ترجمه گوگل]برای هماهنگ کردن ذهن و بدن، این ماهیت واقعی کاراته است: راه دست خالی
5. The Listing Particulars Directive of 1980 sought to harmonise disclosure requirements, with a view to eventual mutual recognition of listing particulars.
[ترجمه ترگمان]دستورالعمل دستورالعمل Listing در سال ۱۹۸۰ به دنبال هماهنگ سازی الزامات افشای، با توجه به به رسمیت شناختن متقابل در لیست جزئیات بود
[ترجمه گوگل]فهرست مندرجات مندرجات در سال 1980 به دنبال هماهنگی الزامات افشای، با توجه به در نهایت شناخت متقابل از جزئیات فهرست
[ترجمه گوگل]فهرست مندرجات مندرجات در سال 1980 به دنبال هماهنگی الزامات افشای، با توجه به در نهایت شناخت متقابل از جزئیات فهرست
6. This Directive should harmonise further the author's right of communication to the public.
[ترجمه ترگمان]این دستورالعمل باید متناسب با حق مولف برای ارتباط با عموم باشد
[ترجمه گوگل]این دستورالعمل باید حق نوشتن ارتباط با عموم را هماهنگ کند
[ترجمه گوگل]این دستورالعمل باید حق نوشتن ارتباط با عموم را هماهنگ کند
7. The pressure is increasing to harmonise global accounting standards.
[ترجمه ترگمان]این فشار برای هماهنگ سازی استانداردهای حسابداری جهانی افزایش می یابد
[ترجمه گوگل]فشار برای افزایش هماهنگی استانداردهای حسابداری جهانی افزایش می یابد
[ترجمه گوگل]فشار برای افزایش هماهنگی استانداردهای حسابداری جهانی افزایش می یابد
8. The colours do not seem to harmonise ( with each other ) at all.
[ترجمه ترگمان]رنگ ها برای هماهنگ سازی (با هم دیگر)به نظر نمی رسند
[ترجمه گوگل]به نظر نمی رسد که رنگها هماهنگ باشند (با همدیگر)
[ترجمه گوگل]به نظر نمی رسد که رنگها هماهنگ باشند (با همدیگر)
9. Two adjusting screws harmonise the guns with the sight.
[ترجمه ترگمان]دوتا پیچ در حال تنظیم تفنگ با منظره روبرو میشن
[ترجمه گوگل]دو پیچ تنظیم اسلحه ها را با دید هماهنگ می کند
[ترجمه گوگل]دو پیچ تنظیم اسلحه ها را با دید هماهنگ می کند
10. For a watch, you must harmonise the crystal, the movement and the band individually.
[ترجمه ترگمان]برای یک ساعت باید کریستال، حرکت و گروه را به صورت جداگانه هماهنگ سازی کنید
[ترجمه گوگل]برای تماشا، باید کریستال، جنبش و باند را به صورت جداگانه هماهنگ کنید
[ترجمه گوگل]برای تماشا، باید کریستال، جنبش و باند را به صورت جداگانه هماهنگ کنید
11. The stated intention of the Eleventh Directive is to harmonise the laws relating to subsidiaries and branches.
[ترجمه ترگمان]هدف اعلام شده یازدهمین دوره دستورالعمل هماهنگ سازی قوانین مربوط به شرکت های تابعه و شعبه های آن است
[ترجمه گوگل]هدف اعلامیه یازدهمین دستورالعمل، هماهنگ سازی قوانین مربوط به شعبه های تابعه و شعبه است
[ترجمه گوگل]هدف اعلامیه یازدهمین دستورالعمل، هماهنگ سازی قوانین مربوط به شعبه های تابعه و شعبه است
12. The 12 also chipped away at one of the other stumbling blocks, the need to harmonise tax laws across the Community.
[ترجمه ترگمان]این ۱۲ مورد نیز به یکی از موانع برخورده اند، یعنی نیاز به هماهنگ سازی قوانین مالیاتی در سراسر جامعه
[ترجمه گوگل]12 همچنین در یکی از بلوک های دیگر شکافتن، نیاز به هماهنگی قوانین مالیاتی در سراسر جامعه است
[ترجمه گوگل]12 همچنین در یکی از بلوک های دیگر شکافتن، نیاز به هماهنگی قوانین مالیاتی در سراسر جامعه است
13. For a number of years after the mergers little was done to harmonise either practices or systems.
[ترجمه ترگمان]برای چند سال بعد از ادغام کوچک، ادغام دو شیوه و یا سیستم ها انجام شد
[ترجمه گوگل]چندین سال بعد از ادغام چند مورد برای هماهنگ سازی هر دو شیوه یا سیستم انجام شد
[ترجمه گوگل]چندین سال بعد از ادغام چند مورد برای هماهنگ سازی هر دو شیوه یا سیستم انجام شد
14. Mr. Gill Does my hon. Friend accept the need to harmonise not only the standards but the costs of meat inspection?
[ترجمه ترگمان]آقای گیل عزیزم، عزیزم دوست نیاز به هماهنگ سازی نه تنها استانداردها بلکه هزینه های بازرسی گوشت را می پذیرند؟
[ترجمه گوگل]آقای گیل آیا من معتقدم؟ دوست نیاز به هماهنگی نه تنها استانداردها، بلکه هزینه های بازرسی گوشت نیز دارد؟
[ترجمه گوگل]آقای گیل آیا من معتقدم؟ دوست نیاز به هماهنگی نه تنها استانداردها، بلکه هزینه های بازرسی گوشت نیز دارد؟
کلمات دیگر: