کلمه جو
صفحه اصلی

feeds

انگلیسی به فارسی

تغذیه می کند، خوراک، علوفه، خورد، خورش، غذا دادن، خوراندن، خوردن، چراندن، خوراک دادن، تغذیه کردن، جلو بردن، سیر کردن، پروردن، قورت دادن، طعمه کردن، خواربار تامین کردن


انگلیسی به انگلیسی

• provide food; eat; nourish; be nourished; supply, provide

جملات نمونه

1. she feeds the pigs every morning
هر بامداد به خوک ها خوراک می دهد.

2. the mother feeds her baby
مادر به بچه اش خوراک می دهد.

3. this pipe feeds the engine
این لوله موتور را تغذیه می کند.

4. bite the hand that feeds one
(عامیانه) حق ناشناسی کردن،نمک نشناسی کردن،نمک خوردن و نمکدان شکستن

پیشنهاد کاربران

دانه

خوراکی

خوراک

خوراکی یا غذای حیوانات شامل دانه و برگ ها هم میشه


کلمات دیگر: