کلمه جو
صفحه اصلی

impassivity


بیحسی، متانت، ارامش، پوست کلفتی، خون سردی

انگلیسی به فارسی

ناامیدی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the condition or quality of lacking or being unaffected by emotion.

- The press secretary retained her impassivity in the face of journalists' angry questions.
[ترجمه ترگمان] دبیر مطبوعاتی impassivity خود را در مواجهه با سوالات خشمگینانه روزنامه نگاران حفظ کرد
[ترجمه گوگل] وزیر مطبوعات در برابر سوء تفاهم های روزنامه نگاران، خود را متزلزل ساخت

• apathy, indifference, lack of feeling; calmness; lack of sensitivity to pain

جملات نمونه

1. I entered and with equal impassivity turned to face the corridor.
[ترجمه ترگمان]من وارد اتاق شدم و به طرف راهرو رفتم
[ترجمه گوگل]من وارد شدم و با مساعدت مساوی روبرو شدم تا با راهرو مواجه شوم

2. Impassivity by sellers is a highly effective style for both trade and investment, but it requires counterparts who are short on research.
[ترجمه ترگمان]impassivity توسط فروشندگان یک سبک بسیار موثر برای تجارت و هم سرمایه گذاری است، اما به همتایان خود نیاز دارد
[ترجمه گوگل]معافیت از سوی فروشندگان یک سبک بسیار موثر برای تجارت و سرمایه گذاری است، اما نیاز به همتایانی است که در تحقیقات کوتاه هستند

3. In dreams and in love there is no impassivity.
[ترجمه ترگمان]در عالم رویا و در عشق there وجود ندارد
[ترجمه گوگل]در رویاها و در عشق، هیچ مشکلی وجود ندارد

4. But the dad answered with his impassivity:"the man talking about these words must have nothing in his pocket. "
[ترجمه ترگمان]اما پدر با impassivity پاسخ داد: \" مردی که در مورد این کلمات صحبت می کند، نباید چیزی در جیب داشته باشد \"
[ترجمه گوگل]اما پدر با غرق شدنش پاسخ داد: 'مردی که در مورد این کلمات صحبت می کند، باید در جیبش چیزی نداشته باشد '

5. Like impassivity, the stern approach requires a poker face but unlike its sister style, motives and technique are made plain from the start.
[ترجمه ترگمان]همانند impassivity، رویکرد سخت به یک صورت پوکر نیاز دارد اما برخلاف سبک خواهر آن، انگیزه ها و تکنیک از ابتدا آشکار می شوند
[ترجمه گوگل]همانند ناامیدی، رویکرد استار نیاز به یک چهره پوکر دارد، اما بر خلاف سبک خواهرش، انگیزه ها و تکنیک ها از ابتدا ساده است

6. As this exposure of his plot to escape, Paul was startled out of impassivity.
[ترجمه ترگمان]به محض این که داستان توطئه او برای فرار افتاد، پل از impassivity جا به جا شد
[ترجمه گوگل]از آنجا که این قرار گرفتن در معرض طرح او برای فرار، پل از ناامیدی ناامید شد

7. Though the audience didn't like his speech and spoke ill of him, Senator Tomson was still in impassivity.
[ترجمه ترگمان]هر چند تماشاگران از گفتار او خوششان نمی آمد و از او بدگویی می کردند، سناتور Tomson هنوز در impassivity بود
[ترجمه گوگل]اگرچه مخاطبان سخنرانی خود را دوست نداشتند و به او نگفتند، سناتور تامسون هنوز درگیر بود

8. A "freedom realm" emerges suddenly while Heidegger"s unusual thinking about those usual problems, which the things and we gain the impassivity of liberal being.
[ترجمه ترگمان]یک \"قلمرو آزادی\" ناگهان در حالی ظاهر می شود که هایدگر در مورد آن مشکلات معمولی فکر می کند، که در آن چیزها و ما قدرت لیبرال بودن را به دست می آوریم
[ترجمه گوگل]'حوزه آزادی' ناگهان ظهور می کند، در حالی که تفکر غیر عادی هیدگر در مورد این مشکلات معمول است، که این چیزها و درگیری ما از لیبرال بودن به دست می آید


کلمات دیگر: