با خوشی، بشادمانی، از روی خوشحالی، مسرورانه
joyfully
با خوشی، بشادمانی، از روی خوشحالی، مسرورانه
انگلیسی به انگلیسی
• happily, with great gladness, with joy, blissfully, delightfully
جملات نمونه
1. During these first weeks she slaved joyfully.
[ترجمه ترگمان]در این هفته های اول، او غرق در شادی بود
[ترجمه گوگل]در طول این هفته های اول، او با خوشحالی می خواند
[ترجمه گوگل]در طول این هفته های اول، او با خوشحالی می خواند
2. Father Tim crossed himself, joyfully Harry Nelson, however, was devastated.
[ترجمه ترگمان]پدر تیم با خوشحالی از روی سینه صلیب کشید و با خوشحالی گفت:
[ترجمه گوگل]پدر تری از خودش فرار کرد، اما هری نلسون خوشحال شد، اما ویران شد
[ترجمه گوگل]پدر تری از خودش فرار کرد، اما هری نلسون خوشحال شد، اما ویران شد
3. I remember her complaining joyfully, that the mattress underneath her was tickling her.
[ترجمه ترگمان]به یاد دارم که او از خوشحالی شکایت می کرد و تشک زیر پایش قلقلک می داد
[ترجمه گوگل]من او را خوشحال می شوم به یاد می آورم، که تشک زیر او او را مسخره است
[ترجمه گوگل]من او را خوشحال می شوم به یاد می آورم، که تشک زیر او او را مسخره است
4. Once the couple were joyfully reunited, William slipped back into domestic life.
[ترجمه ترگمان]وقتی زوج خوشحال به هم پیوستند، ویلیام دوباره به زندگی خانوادگی بازگشت
[ترجمه گوگل]پس از اینکه زن و شوهر دوباره با هم متحد شدند، ویلیام به زندگی داخلی بازگشت
[ترجمه گوگل]پس از اینکه زن و شوهر دوباره با هم متحد شدند، ویلیام به زندگی داخلی بازگشت
5. Always he had been happy, working joyfully in the temple, proud to serve not men, but gods.
[ترجمه ترگمان]همیشه خوشحال بود، با خوشحالی در معبد کار می کرد و از خدمت به انسان ها لذت می برد، اما خدایان
[ترجمه گوگل]همیشه خوشحال بود، با شادمانی در معبد کار می کرد، افتخار می کرد که خدمت کند نه مردان، بلکه خدایان
[ترجمه گوگل]همیشه خوشحال بود، با شادمانی در معبد کار می کرد، افتخار می کرد که خدمت کند نه مردان، بلکه خدایان
6. Finally, the bell rings and kids burst joyfully out the door.
[ترجمه ترگمان]بالاخره زنگ به صدا درآمد و بچه ها با خوشحالی از در بیرون زدند
[ترجمه گوگل]سرانجام حلقه های زنگ و بچه ها با خوشحالی از درون خارج می شوند
[ترجمه گوگل]سرانجام حلقه های زنگ و بچه ها با خوشحالی از درون خارج می شوند
7. Sandie's vocals, clear as crystal, slipped joyfully into her Morrissey role.
[ترجمه ترگمان]صدای sandie مانند کریستال روشن شد و شادمانه در نقش کیتی نقش بست
[ترجمه گوگل]خواننده سندی، به شکل کریستال روشن، با خوشحالی به نقش Morrisseyش زد
[ترجمه گوگل]خواننده سندی، به شکل کریستال روشن، با خوشحالی به نقش Morrisseyش زد
8. At Hermes' words she sprang up joyfully, eager to go.
[ترجمه ترگمان]با شنیدن این کلمات از جا جست و با شور و شوق از جا جست و مشتاق رفتن شد
[ترجمه گوگل]در کلمات هرمس او شادمانه، مشتاق به رفتن بود
[ترجمه گوگل]در کلمات هرمس او شادمانه، مشتاق به رفتن بود
9. They greeted him joyfully.
[ترجمه ترگمان]با خوشحالی او را استقبال کردند
[ترجمه گوگل]آنها خوشحال شدند
[ترجمه گوگل]آنها خوشحال شدند
10. The hospital released her, and her family joyfully welcomed her home.
[ترجمه ترگمان]بیمارستان او را آزاد کرد و خانواده اش با خوشحالی از خانه اش استقبال کردند
[ترجمه گوگل]بیمارستان او را آزاد کرد و خانواده اش با خوشحالی از خانه اش استقبال کردند
[ترجمه گوگل]بیمارستان او را آزاد کرد و خانواده اش با خوشحالی از خانه اش استقبال کردند
11. Joyfully praise him, Him who brings joy.
[ترجمه ترگمان]کسی که از او تمجید می کند، او را ستایش می کند
[ترجمه گوگل]شادی او را ستایش می کند، او شادی را به ارمغان می آورد
[ترجمه گوگل]شادی او را ستایش می کند، او شادی را به ارمغان می آورد
12. Fraternity would become something to celebrate joyfully, and unity would no longer be glum uniformity.
[ترجمه ترگمان]برادری برای جشن شادمانی به چیزی تبدیل می شد، و اتحاد دیگر یکدست نبود
[ترجمه گوگل]برادری چیزی برای شادی و خوشبختی تبدیل می شود و وحدت دیگر یکنواختی یکسان نیست
[ترجمه گوگل]برادری چیزی برای شادی و خوشبختی تبدیل می شود و وحدت دیگر یکنواختی یکسان نیست
13. She slid joyfully down from the bed and hopped across the cold carpet to the window.
[ترجمه ترگمان]با خوشحالی از تخت پایین آمد و از روی فرش سرد به طرف پنجره پرید
[ترجمه گوگل]او با خوشحالی از تخت افتاد و به طرف فرش سرد به پنجره افتاد
[ترجمه گوگل]او با خوشحالی از تخت افتاد و به طرف فرش سرد به پنجره افتاد
14. Is willing sadly to soar with the wind, joyfully shares with you.
[ترجمه ترگمان]مایل است که با آن باد موافق باشد و با خرسندی از سهم خود بهره مند گردد
[ترجمه گوگل]خوشبختانه با باد باد می شود، با خوشحالی با شما به اشتراک می گذارد
[ترجمه گوگل]خوشبختانه با باد باد می شود، با خوشحالی با شما به اشتراک می گذارد
15. Today we are joyfully gathered here to celebrate the opening of the 110th session of the China Import and Export Fair, known as the Canton Fair.
[ترجمه ترگمان]امروز ما با خوشحالی در اینجا گرد آمده ایم تا افتتاحیه نشست ۱۱۰th نمایشگاه واردات و صادرات چین که به عنوان \"Canton\" معروف است را جشن بگیریم
[ترجمه گوگل]امروز ما خوشحال هستیم که برای جشن افتتاح جلسه 110 نمایشگاه صادرات و واردات چین که به عنوان نمایشگاه کانتون شناخته می شود، جشن می گیرد
[ترجمه گوگل]امروز ما خوشحال هستیم که برای جشن افتتاح جلسه 110 نمایشگاه صادرات و واردات چین که به عنوان نمایشگاه کانتون شناخته می شود، جشن می گیرد
کلمات دیگر: