انتخابات سرتاسری کشور، انتخابات همگانی، انتخابات همگانی انتخابات مرحله ی نهایی
general election
انتخابات سرتاسری کشور، انتخابات همگانی، انتخابات همگانی انتخابات مرحله ی نهایی
انگلیسی به فارسی
انتخابات عمومی
انتخابات سرتاسری کشور، انتخابات همگانی
انتخابات مرحلهی نهایی
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• (1) تعریف: a final election on the national, state, or local level to select one candidate from among those previously nominated in a primary election, at a party convention, or by some other procedure.
• (2) تعریف: an election that is not local, esp. a state or national election.
• (slang) erection
a general election is an election for a new government, in which all the citizens of a country may vote.
a general election is an election for a new government, in which all the citizens of a country may vote.
جملات نمونه
1. The opposing parties failed in the general election for all their pains.
[ترجمه ترگمان]احزاب مخالف در انتخابات عمومی برای تمامی pains شکست خوردند
[ترجمه گوگل]احزاب مخالف در انتخابات عمومی برای تمام دردسرهای خود شکست خوردند
[ترجمه گوگل]احزاب مخالف در انتخابات عمومی برای تمام دردسرهای خود شکست خوردند
2. Since there was soon to be a general election, the Prime Minister decided that a change of policy was politically expedient.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که به زودی یک انتخابات عمومی وجود داشت، نخست وزیر تصمیم گرفت که تغییر سیاست به لحاظ سیاسی مناسب باشد
[ترجمه گوگل]از آنجایی که به زودی انتخابات عمومی بود، نخست وزیر تصمیم گرفت که تغییر سیاست از لحاظ سیاسی مورد استفاده قرار گیرد
[ترجمه گوگل]از آنجایی که به زودی انتخابات عمومی بود، نخست وزیر تصمیم گرفت که تغییر سیاست از لحاظ سیاسی مورد استفاده قرار گیرد
3. The general election in Britain was expected to result in a hung parliament.
[ترجمه ترگمان]انتظار می رود که انتخابات عمومی در بریتانیا منجر به یک پارلمان معلق شود
[ترجمه گوگل]انتظار میرود انتخابات عمومی در بریتانیا منجر به مجلس نمایندگان شود
[ترجمه گوگل]انتظار میرود انتخابات عمومی در بریتانیا منجر به مجلس نمایندگان شود
4. for victory in/set to win the general election.
[ترجمه ترگمان]برای پیروزی در انتخابات عمومی پیروز شد
[ترجمه گوگل]برای پیروزی در / انتخاب برای انتخابات عمومی
[ترجمه گوگل]برای پیروزی در / انتخاب برای انتخابات عمومی
5. We hold a general election every four or five years.
[ترجمه ترگمان]ما هر چهار یا پنج سال یک انتخابات عمومی برگزار می کنیم
[ترجمه گوگل]ما هر چهار یا پنج سال یک انتخابات عمومی را برگزار می کنیم
[ترجمه گوگل]ما هر چهار یا پنج سال یک انتخابات عمومی را برگزار می کنیم
6. A general election became a certainty three weeks ago.
[ترجمه ترگمان]انتخابات عمومی سه هفته پیش قطعی شد
[ترجمه گوگل]یک انتخابات عمومی سه هفته پیش قطعی شد
[ترجمه گوگل]یک انتخابات عمومی سه هفته پیش قطعی شد
7. The party suffered a humiliating defeat in the general election.
[ترجمه ترگمان]این حزب در انتخابات عمومی یک شکست شرم آور را متحمل شد
[ترجمه گوگل]این حزب در انتخابات عمومی شکست خورده است
[ترجمه گوگل]این حزب در انتخابات عمومی شکست خورده است
8. The government cannot see beyond next year's general election.
[ترجمه ترگمان]دولت نمی تواند بیش از انتخابات عمومی سال آینده را ببیند
[ترجمه گوگل]دولت نمی تواند بیش از پیش انتخابات عمومی سال آینده را ببیند
[ترجمه گوگل]دولت نمی تواند بیش از پیش انتخابات عمومی سال آینده را ببیند
9. The Conservative Party's victory in April's general election persuaded him to run for President again.
[ترجمه ترگمان]پیروزی حزب محافظه کار در انتخابات عمومی ماه آوریل او را متقاعد کرد که مجددا نامزد ریاست جمهوری شود
[ترجمه گوگل]پیروزی حزب محافظه کار در انتخابات عمومی ماه آوریل او را متقاعد کرد که مجددا برای رئیس جمهور برگزار شود
[ترجمه گوگل]پیروزی حزب محافظه کار در انتخابات عمومی ماه آوریل او را متقاعد کرد که مجددا برای رئیس جمهور برگزار شود
10. A coalition government was formed following an inconclusive general election.
[ترجمه ترگمان]یک دولت ائتلافی پس از انتخابات عمومی بی نتیجه تشکیل شد
[ترجمه گوگل]یک دولت ائتلافی به موجب انتخابات عمومی بی قید و شرط شکل گرفت
[ترجمه گوگل]یک دولت ائتلافی به موجب انتخابات عمومی بی قید و شرط شکل گرفت
11. The constitution stipulated that a general election must be held within 120 days.
[ترجمه ترگمان]قانون اساسی تصریح می کند که انتخابات عمومی باید ظرف ۱۲۰ روز برگزار شود
[ترجمه گوگل]قانون اساسی تصریح کرد که انتخابات عمومی باید ظرف 120 روز برگزار شود
[ترجمه گوگل]قانون اساسی تصریح کرد که انتخابات عمومی باید ظرف 120 روز برگزار شود
12. At the last General Election, they suffered a crushing/humiliating defeat.
[ترجمه ترگمان]در آخرین انتخابات عمومی، آن ها متحمل شکست خرد کننده \/ تحقیر کننده شدند
[ترجمه گوگل]در آخرین انتخابات عمومی، آنها از شکست خرد کننده / تحقیر آمیز رنج می بردند
[ترجمه گوگل]در آخرین انتخابات عمومی، آنها از شکست خرد کننده / تحقیر آمیز رنج می بردند
13. The general election campaign gets underway today.
[ترجمه ترگمان]کمپین انتخابات عمومی امروز در جریان است
[ترجمه گوگل]کمپاین انتخابات امروز در حال انجام است
[ترجمه گوگل]کمپاین انتخابات امروز در حال انجام است
14. An early general election is certainly on the cards.
[ترجمه ترگمان]به طور حتم یک انتخابات عمومی زودهنگام در این کارت ها برگزار خواهد شد
[ترجمه گوگل]انتخابات زودهنگام به طور قطع بر روی کارت است
[ترجمه گوگل]انتخابات زودهنگام به طور قطع بر روی کارت است
15. put up a number of candidates in the General Election.
[ترجمه ترگمان]شماری از نامزدها را در انتخابات عمومی انتخاب کردند
[ترجمه گوگل]تعدادی از نامزدها را در انتخابات عمومی قرار دهید
[ترجمه گوگل]تعدادی از نامزدها را در انتخابات عمومی قرار دهید
پیشنهاد کاربران
انتخاب همگانی
general election ( علوم سیاسی و روابط بین الملل )
واژه مصوب: انتخابات سراسری
تعریف: انتخاباتی که به طور منظم در فواصل زمانی معین در کل کشور برگزار می شود
واژه مصوب: انتخابات سراسری
تعریف: انتخاباتی که به طور منظم در فواصل زمانی معین در کل کشور برگزار می شود
کلمات دیگر: