کلمه جو
صفحه اصلی

laugh away


با خنده چیزی را فراموش کردن یا از خود دور کردن، نادیده گرفتن

انگلیسی به فارسی

خندیدن دور


انگلیسی به انگلیسی

• continue laughing, laugh uncontrollably at something

جملات نمونه

1. The speaker laughed away his fears.
[ترجمه ترگمان]سخنران ترسش را کنار گذاشت
[ترجمه گوگل]سخنران خنده اش از ترس او خندید

2. He was laughing away to himself all the time.
[ترجمه ترگمان]او همیشه به خودش می خندید
[ترجمه گوگل]او تمام وقت خنده اش می داد

3. He used to laugh away his spare time.
[ترجمه ترگمان]وقت اضافی خود را هدر می داد
[ترجمه گوگل]او به اوقات فراغت خود خندید

4. The curtain descended,but the audience was still laughing away.
[ترجمه ترگمان]پرده پایین آمد، اما تماشاگران همچنان می خندیدند
[ترجمه گوگل]پرده سقوط کرد، اما تماشاگران هنوز خندیدند

5. He laughed away the dangers.
[ترجمه ترگمان]او از خطرات دور شد
[ترجمه گوگل]او خطرات را خندید

6. I tried to laugh away her doubts, but it proved of no avail.
[ترجمه ترگمان]سعی کردم به شک و تردید او بخندم، اما فایده ای نداشت
[ترجمه گوگل]من سعی کردم شک و تردید خود را خنده، اما آن را ثابت ناپذیر بود

7. I tried to laugh away her doubts ( fears ), but it proved of no avail.
[ترجمه ترگمان]سعی کردم به شک و تردید او بخندم، اما هیچ فایده ای نداشت
[ترجمه گوگل]من سعی کردم از شک و تردیدش (ترس) خنده کنم، اما فایده ای نداشت

8. He tried hard to laugh away his embarrassment.
[ترجمه ترگمان]سعی کرد خجالت خود را کنار بکشد
[ترجمه گوگل]او سخت تلاش کرد تا خجالتش را خرد کند

9. He tried to laugh away her doubts.
[ترجمه ترگمان]سعی کرد doubts را از خود دور کند
[ترجمه گوگل]او سعی کرد تا شک و تردیدش را از او دور کند


کلمات دیگر: