کلمه جو
صفحه اصلی

genderless

انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of gender.

• having no gender, having no traits or qualities that are based on sex

جملات نمونه

1. Genderless merchandising: Try blending navigational pathways via genderless merchandising to help promote social interaction in-store.
[ترجمه ترگمان]genderless تجارت: سعی کنید مسیر ناوبری را از طریق genderless تجاری ترکیب کنید تا به ارتقا تعامل اجتماعی در فروشگاه کمک کنید
[ترجمه گوگل]بازاریابی جنسیتی: سعی کنید راه های ناوبری را از طریق تجارت بدون جنسیت ترکیب کنید تا بتوانید تعامل اجتماعی در فروشگاه را ارتقا دهید

2. For companies that bring people together, these genderless little people are shown in pairs or groups.
[ترجمه ترگمان]برای شرکت هایی که افراد را به هم نزدیک می کنند، این افراد genderless در گروه ها یا گروه ها دیده می شوند
[ترجمه گوگل]برای شرکت هایی که مردم را با هم متحد می کنند، این افراد بی جنبه کوچک در جاهای یا گروه نشان داده می شوند

3. Gay marriage supporters argue " genderless parenting" is just as good for children as opposite-sex parenting.
[ترجمه ترگمان]حامیان ازدواج همجنس گرا بحث می کنند که \"پدر و مادر بودن\" فقط به همان خوبی برای کودکان است که فرزند داری با جنس مخالف دارند
[ترجمه گوگل]حامیان ازدواج همجنسگرایانه 'والدین بدون جنسیت' استدلال می کنند، همینطور برای فرزندان به عنوان والدین متضاد جنسی نیز مناسب است

4. His sister stands behind him, dressed in the genderless garb associated with workers and cadre members, only her braids suggesting her own youth, innocence, and gender.
[ترجمه ترگمان]خواهرش پشت سر او می ایستد و لباس genderless با کارگران و اعضای کادر به تن می کند، که فقط braids را نشان می دهد که جوانی، معصومیت و جنسیت خود را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]خواهر او پشت سرش ایستاده و در لباس های بی جنبه همراه با کارگران و اعضای کادر، لباس هایش را به تنهایی نشان می دهد که جوانان، بی گناهی و جنسیت خود را نشان می دهد

5. In person, people saw how I presented and addressed me accordingly; email was pleasingly genderless.
[ترجمه ترگمان]به طور شخصی، مردم مشاهده کردند که من چگونه به من ارائه داده و با آن ها صحبت کردم؛ ایمیل pleasingly genderless بود
[ترجمه گوگل]شخصا، مردم متوجه شدم که چگونه مطابق با آن مطرح کردم و به من رسیدگی کرد؛ ایمیل خوشحال از نظر جنسی بود

6. Registered male at birth, May-Welby began taking female hormones at 23 and had sex-change surgery to become a woman, but now doesn't take any hormones and identifies as genderless.
[ترجمه ترگمان]در روز تولد، می - Welby مرد ثبت شده را در روز ۲۳ ماه مه آغاز کرد و جراحی تغییر جنسیت را برای تبدیل شدن به یک زن آغاز کرد، اما حالا دیگر هورمون ها را قبول نمی کند و به عنوان genderless شناسایی می شود
[ترجمه گوگل]May-Welby پس از تولد ثبت نام کرد و شروع به مصرف هورمون های زنانه در 23 سالگی کرد و جراحی جنسی را تغییر داد و تبدیل به یک زن شد، اما در حال حاضر هیچ هورمون ایفا نمی کند و به عنوان جنسیت شناخته می شود

پیشنهاد کاربران

خنثی از نظر جنسیت

بی جنسیت
Unisex
Gender - neutral

I think it's quite genderless


کلمات دیگر: