کلمه جو
صفحه اصلی

rectifying


علوم هوایى : راستگردى

انگلیسی به فارسی

تصحیح کردن، برطرف کردن، اصلاح کردن، یکسو کردن، جبران کردن


دیکشنری تخصصی

[برق و الکترونیک] یک سو کنندگی
[ریاضیات] راستگر، مقوم

جملات نمونه

1. the tenant shall be responsible for rectifying all damages
مستاجر مسئول برطرف کردن کلیه ی خسارات خواهد بود.

پیشنهاد کاربران

اصلاحی - جبرانی


کلمات دیگر: