کلمه جو
صفحه اصلی

reallocation


مجددا واگذار کردن بازرگانى : تخصیص مجدد علوم نظامى : تجدید اماد کردن

انگلیسی به فارسی

تخصیص مجدد


انگلیسی به انگلیسی

• reappropriation, redistribution

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] اختصاص مجدد

جملات نمونه

1. Any specific requests from the taxpayer regarding reallocations must be honoured by the collector.
[ترجمه ترگمان]هر گونه درخواست خاص از مالیات دهندگان در مورد reallocations باید توسط جمع آوری کنندگان مورد تقدیر قرار گیرد
[ترجمه گوگل]هر گونه درخواست خاص از مالیات دهندگان در رابطه با تخصیص مجدد باید توسط کلکتور مورد ارزیابی قرار گیرد

2. In some cases, such as the regional development grant, there was little scope for re-allocation as spending was demand-led.
[ترجمه ترگمان]در برخی موارد، مانند کمک توسعه منطقه ای، حوزه کمی برای تخصیص مجدد به عنوان هزینه مورد نیاز وجود داشت
[ترجمه گوگل]در بعضی موارد، مانند کمک هزینه توسعه منطقه ای، فرصت کمی برای تخصیص مجدد بود زیرا هزینه ها به دنبال تقاضا بود

3. There will also have a significant reallocation of resources from domestic consumption to tradeable goods manufacturing.
[ترجمه ترگمان]همچنین تخصیص مجدد قابل توجهی از منابع مصرف داخلی به تولید کالاهای مصرفی خواهد داشت
[ترجمه گوگل]همچنین منابع قابل توجهی از منابع داخلی از مصرف داخلی به تولید کالاهای تجاری قابل انتقال خواهد بود

4. This avoids incurring a large reallocation cost for a relatively small gain.
[ترجمه ترگمان]این امر مانع ایجاد یک هزینه تخصیص مجدد بزرگ برای یک منفعت نسبتا کوچک می شود
[ترجمه گوگل]این باعث می شود که یک هزینه بزرگ مجددا برای یک نسبتا کوچک به دست آورید

5. These adjustments could quickly accelerate into a meaningful reallocation of government spending.
[ترجمه ترگمان]این تعدیلات ممکن است به سرعت تبدیل به تخصیص مجدد معنی دار هزینه های دولت شود
[ترجمه گوگل]این تنظیمات می تواند به سرعت به استفاده مجدد از هزینه های دولت معنی دار شود

6. It is suggested that resource reallocation should be improved to enhance technological progress and innovation.
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد می شود که تخصیص مجدد منابع باید بهبود یابد تا پیشرفت فن آوری و نوآوری را افزایش دهد
[ترجمه گوگل]پیشنهاد شده است که تخصیص مجدد منابع باید بهبود یابد تا پیشرفت تکنولوژی و نوآوری افزایش یابد

7. Case study shows that the resource reallocation model considering schedule risk factors is reasonable.
[ترجمه ترگمان]مطالعه موردی نشان می دهد که الگوی تخصیص مجدد منابع با در نظر گرفتن عوامل ریسک زمان بندی منطقی است
[ترجمه گوگل]مطالعه موردی نشان می دهد که مدل مجدد منابع با در نظر گرفتن عوامل خطرساز برنامه منطقی است

8. And he made it clear that he wasn't talking about regular reallocation of senior positions in the Church.
[ترجمه ترگمان]و او این موضوع را روشن کرد که در مورد تخصیص مجدد منظم مشاغل ارشد در کلیسا صحبت نمی کند
[ترجمه گوگل]و او روشن کرد که او درباره تغییر مجدد موقعیت های ارشد در کلیسا صحبت نمی کند

9. It would force consumers with high time costs to reallocate high-value time to the study of consumer products, at a cost and a cost of this reallocation that might exceed the cost of regulation.
[ترجمه ترگمان]این امر مصرف کنندگان را با هزینه های زمان بالا برای تخصیص زمان با ارزش بالا به مطالعه محصولات مصرفی، با هزینه و هزینه این تخصیص مجدد که ممکن است از هزینه مقررات تجاوز کند، مجبور می کند
[ترجمه گوگل]این امر مصرف کنندگان را با هزینه های زمان بالا مجبور می کند زمان ارزشمندی را برای مطالعه محصولات مصرفی مجددا به هزینه و هزینه این مجدد اختصاص دهد که ممکن است از هزینه تنظیم بیشتر باشد

10. In this way, companies can put the surplus labour reallocation to other departments to enhance productivity.
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب، شرکت ها می توانند تخصیص مجدد کار مازاد را به بخش های دیگر اختصاص دهند تا بهره وری را افزایش دهند
[ترجمه گوگل]به این ترتیب، شرکت ها می توانند کار مجدد کار اضافی را به بخش های دیگر برای افزایش بهره وری تحمیل کنند

11. Returns the number of elements the container may contain without reallocation.
[ترجمه ترگمان]عودت تعداد عناصری که ظرف ممکن است شامل تخصیص مجدد شود
[ترجمه گوگل]تعداد عناصر را که ممکن است ظرف بدون مجددا مجددا در آن قرار بگیرد را برمی گرداند

12. Using the method of positioned testing, this paper made a study of the effects of rainfall reallocation on the nutrient dynamic of Liquidambar formosana plantation in Changsha suburbs.
[ترجمه ترگمان]با استفاده از روش آزمون موقعیت، این مقاله مطالعه اثرات reallocation بارش بر روی پویایی مواد مغذی در مزرعه Liquidambar formosana در حومه Changsha را مورد مطالعه قرار داد
[ترجمه گوگل]با استفاده از روش تست موضعی، این مقاله مطالعه ای راجع به تأثیر بارگذاری مجدد باران بر پوسیدگی مواد مغذی کشت گیاهان Formosana Liquidambar در حومه چانگشا انجام داد

13. Formation mechanics of microporosity is coincident with the model of gas forming and the law of solute reallocation; therefore it can verify microporosity forming mechanism of hydrogen evolution.
[ترجمه ترگمان]مکانیک تشکیل microporosity همزمان با مدل تشکیل گاز و قانون حل مجدد تخصیص مجدد است؛ در نتیجه می تواند مکانیسم تشکیل پیوند هیدروژنی را تایید کند
[ترجمه گوگل]مکانیک سازش میکروپوریتس با مدل گاز تشکیل شده و قانون مجددا تقسیم سلول همخوانی دارد؛ بنابراین می تواند مکانیسم تشکیل مایکروپوشی را برای تکامل هیدروژن بررسی کند

14. However, the rise was due to a special factor relating to the reallocation of a mortgage portfolio between authorised institutions. Underlying growth remained sluggish.
[ترجمه ترگمان]با این حال، این افزایش به دلیل یک عامل ویژه مربوط به تخصیص مجدد یک پورتفولیوی وام بین موسسات مجاز بود رشد اساسی راکد مانده بود
[ترجمه گوگل]با این حال، این افزایش ناشی از یک عامل خاص در رابطه با مجدد توزیع وام مسکن بین موسسات مجاز است رشد پایدار باقی ماند

پیشنهاد کاربران

بازچینی، بازچینش

باز تخصیص


کلمات دیگر: