واقعی، هستمند، غیر تخیلی، فرهودی، راستین
real life
واقعی، هستمند، غیر تخیلی، فرهودی، راستین
انگلیسی به فارسی
زندگی واقعی
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: reality; not fiction, fantasy, or representation of reality.
- He plays a brutual killer in the movie, but in real life he is a very kind man.
[ترجمه ترگمان] او یک قاتل brutual در فیلم بازی می کند، اما در زندگی واقعی انسان بسیار مهربان است
[ترجمه گوگل] او در فیلم فیلمبرداری وحشیانه ای بازی میکند، اما در زندگی واقعی او یک مرد بسیار مهربان است
[ترجمه گوگل] او در فیلم فیلمبرداری وحشیانه ای بازی میکند، اما در زندگی واقعی او یک مرد بسیار مهربان است
صفت ( adjective )
• : تعریف: pertaining to or occurring in reality.
- Her real-life dancing prepared her for the physical demands of her on-screen role.
[ترجمه ترگمان] رقص زندگی واقعی او، او را برای خواسته های فیزیکی بر روی صفحه نمایش آماده کرده بود
[ترجمه گوگل] رقص زندگی واقعی او را برای خواسته های فیزیکی نقش روی صفحه او آماده کرد
[ترجمه گوگل] رقص زندگی واقعی او را برای خواسته های فیزیکی نقش روی صفحه او آماده کرد
دیکشنری تخصصی
[ریاضیات] زندگی واقعی
جملات نمونه
1. The TV play was based on real life.
[ترجمه ترگمان]بازی تلویزیون بر پایه زندگی واقعی بود
[ترجمه گوگل]پخش تلویزیونی بر اساس زندگی واقعی بود
[ترجمه گوگل]پخش تلویزیونی بر اساس زندگی واقعی بود
2. If real life told me I had been betrayed, I would prefer never to have loved.
[ترجمه ترگمان]اگر زندگی واقعی به من می گفت که خیانت کرده ام، ترجیح می دهم که هرگز دوست نداشته باشم
[ترجمه گوگل]اگر زندگی واقعی به من گفته بود که من خیانت کرده ام، من ترجیح می دهم که دوست نداشته باشم
[ترجمه گوگل]اگر زندگی واقعی به من گفته بود که من خیانت کرده ام، من ترجیح می دهم که دوست نداشته باشم
3. Coping with problems in our real life is the end, and reading is only one of the means to reach the end.
[ترجمه ترگمان]مقابله با مشکلات در زندگی واقعی ما پایان است و خواندن تنها یکی از راه های رسیدن به هدف است
[ترجمه گوگل]مقابله با مشکلات زندگی واقعی ما پایان است و خواندن تنها یکی از ابزارهایی است که برای رسیدن به آن پایان می یابد
[ترجمه گوگل]مقابله با مشکلات زندگی واقعی ما پایان است و خواندن تنها یکی از ابزارهایی است که برای رسیدن به آن پایان می یابد
4. Her on-screen husband is also her partner in real life.
[ترجمه ترگمان]شوهر on هم شریک زندگی او در زندگی واقعی است
[ترجمه گوگل]شوهرش در صفحه نمایش نیز شریک زندگی خود در زندگی واقعی است
[ترجمه گوگل]شوهرش در صفحه نمایش نیز شریک زندگی خود در زندگی واقعی است
5. In real life the star of the film is a devoted husband and father.
[ترجمه ترگمان]در زندگی واقعی ستاره فیلم یک زن و یک پدر فداکار است
[ترجمه گوگل]در زندگی واقعی ستاره فیلم یک شوهر و پدر است
[ترجمه گوگل]در زندگی واقعی ستاره فیلم یک شوهر و پدر است
6. You can't shelter the children from the real life forever.
[ترجمه ترگمان]تو نمی تونی برای همیشه بچه رو از زندگی واقعی نجات بدی
[ترجمه گوگل]شما نمیتوانید از زندگی واقعی برای همیشه پناه ببرید
[ترجمه گوگل]شما نمیتوانید از زندگی واقعی برای همیشه پناه ببرید
7. In real life, nobody was all bad, nor, conversely, all good.
[ترجمه ترگمان]در زندگی واقعی هیچ کس بد نبود و برای این که به او لبخند بزند، خوب بود
[ترجمه گوگل]در زندگی واقعی، هیچکس همه بد نبود، و نه، برعکس، همه چیز خوب بود
[ترجمه گوگل]در زندگی واقعی، هیچکس همه بد نبود، و نه، برعکس، همه چیز خوب بود
8. In real life, it's not so easy to divide people into goodies and baddies.
[ترجمه ترگمان]در زندگی واقعی، تقسیم کردن افراد به goodies و baddies آسان نیست
[ترجمه گوگل]در زندگی واقعی، آنقدر آسان نیست که افراد را به نوشیدنی ها و بدبختی ها تقسیم کنید
[ترجمه گوگل]در زندگی واقعی، آنقدر آسان نیست که افراد را به نوشیدنی ها و بدبختی ها تقسیم کنید
9. In real life he wasn't how she had imagined him at all.
[ترجمه ترگمان]در زندگی واقعی او نبود که او را اصلا تصور کرده بود
[ترجمه گوگل]در زندگی واقعی او چطور او را تصور کرد
[ترجمه گوگل]در زندگی واقعی او چطور او را تصور کرد
10. Remarkable coincidences do happen in real life.
[ترجمه ترگمان]تصادفات خارق العاده در زندگی واقعی اتفاق می افتد
[ترجمه گوگل]حوادث قابل توجه در زندگی واقعی رخ می دهد
[ترجمه گوگل]حوادث قابل توجه در زندگی واقعی رخ می دهد
11. His on-screen father is also his father in real life.
[ترجمه ترگمان]پدر بزرگ او نیز پدر او در زندگی واقعی است
[ترجمه گوگل]پدر او در صفحه نمایش نیز پدرش در زندگی واقعی است
[ترجمه گوگل]پدر او در صفحه نمایش نیز پدرش در زندگی واقعی است
12. Games are real life in miniature.
[ترجمه ترگمان]بازی ها واقعا زندگی واقعی هستند
[ترجمه گوگل]بازی های واقعی در مینیاتوری هستند
[ترجمه گوگل]بازی های واقعی در مینیاتوری هستند
13. Things don't happen quite that easily in real life .
[ترجمه ترگمان]همه چیز به سادگی در زندگی واقعی پیش نخواهد آمد
[ترجمه گوگل]چیزهایی که به راحتی در زندگی واقعی اتفاق نمی افتد
[ترجمه گوگل]چیزهایی که به راحتی در زندگی واقعی اتفاق نمی افتد
14. Real life is sometimes stranger than fiction.
[ترجمه ترگمان]زندگی واقعی گاهی عجیب تر از داستان تخیلی است
[ترجمه گوگل]زندگی واقعی گاهی غریبه تر از داستان است
[ترجمه گوگل]زندگی واقعی گاهی غریبه تر از داستان است
15. In real life she looks nothing like her screen image.
[ترجمه ترگمان]در زندگی واقعی او هیچ شباهتی به تصویر screen ندارد
[ترجمه گوگل]در زندگی واقعی او هیچ چیز مانند تصویر روی صفحه نمایش خود را به نظر نمی رسد
[ترجمه گوگل]در زندگی واقعی او هیچ چیز مانند تصویر روی صفحه نمایش خود را به نظر نمی رسد
پیشنهاد کاربران
غیر تخیلی
کاربردی. سازنده. قابل اجرا. کارساز
کلمات دیگر: