• of or pertaining to navigation (planning and directing the course of a naval vessel or aircraft)
navigational
انگلیسی به انگلیسی
جملات نمونه
1. navigational instruments
دستگاه های ناوبری
2. The crash was a direct result of inadequate navigational aids.
[ترجمه ترگمان]این تصادف نتیجه مستقیم کمک به جهت یابی ناکافی بود
[ترجمه گوگل]تصادف نتیجه مستقیم از کمک های ناوبری نا مناسب بود
[ترجمه گوگل]تصادف نتیجه مستقیم از کمک های ناوبری نا مناسب بود
3. The latest navigational aids make the location of the airfield quite easy.
[ترجمه ترگمان]آخرین کمک ناوبری، مکان فرودگاه را بسیار آسان می سازد
[ترجمه گوگل]آخرین کمک های ناوبری موقعیت فرودگاه بسیار آسان است
[ترجمه گوگل]آخرین کمک های ناوبری موقعیت فرودگاه بسیار آسان است
4. Radio, television and the radar-dependent navigational devices of planes and other vehicles are affected, as are computer networks and satellites.
[ترجمه ترگمان]رادیو، تلویزیون و دستگاه های ناوبری وابسته به رادار هواپیما و وسایل نقلیه دیگر تحت تاثیر قرار می گیرند، مانند شبکه های رایانه ای و ماهواره ها
[ترجمه گوگل]رادیو، تلویزیون و دستگاه های ناوبری وابسته به رادار هواپیما و وسایل نقلیه دیگر تحت تاثیر قرار می گیرند، مانند شبکه های کامپیوتری و ماهواره ها
[ترجمه گوگل]رادیو، تلویزیون و دستگاه های ناوبری وابسته به رادار هواپیما و وسایل نقلیه دیگر تحت تاثیر قرار می گیرند، مانند شبکه های کامپیوتری و ماهواره ها
5. Navigational transits were now flying past; glances were exchanged though no words spoken.
[ترجمه ترگمان]now navigational اکنون در حال پرواز بودند؛ نگاهی مبادله می کردند، هر چند کلمه ای بر زبان نمی آوردند
[ترجمه گوگل]ترانزیت ناوبری در حال حاضر پرواز گذشته؛ هرکدام از کلمات صحبت می کردند، نگاه می کردند
[ترجمه گوگل]ترانزیت ناوبری در حال حاضر پرواز گذشته؛ هرکدام از کلمات صحبت می کردند، نگاه می کردند
6. How they perform such amazing navigational feats is unknown.
[ترجمه ترگمان]چگونه آن ها چنین شاهکارهای شگفت انگیزی را انجام می دهند که ناشناخته است
[ترجمه گوگل]نحوه انجام چنین شاهکارهای ناوبری شگفت انگیز ناشناخته است
[ترجمه گوگل]نحوه انجام چنین شاهکارهای ناوبری شگفت انگیز ناشناخته است
7. He could carry out the intricate navigational corrections, and execute the necessary flight maneuvers when it was time to change course.
[ترجمه ترگمان]وقتی زمان تغییر کردن مسیر بود، او می توانست با استفاده از یک مانور ماهرانه از آن استفاده کند و مانور را اجرا کند
[ترجمه گوگل]او می توانست تصحیح ناوبری پیچیده ای را انجام دهد و زمانی که زمان تغییر مسیر، مانورهای پرواز لازم را اجرا کرد
[ترجمه گوگل]او می توانست تصحیح ناوبری پیچیده ای را انجام دهد و زمانی که زمان تغییر مسیر، مانورهای پرواز لازم را اجرا کرد
8. It is essential therefore that easily remembered navigational devices are built into the environment.
[ترجمه ترگمان]بنابراین ضروری است که دستگاه های ناوبری به راحتی به خاطر داشته باشند
[ترجمه گوگل]بنابراین ضروری است که دستگاه های ناوبری آسان به یاد داشته باشید که در محیط ساخته شده اند
[ترجمه گوگل]بنابراین ضروری است که دستگاه های ناوبری آسان به یاد داشته باشید که در محیط ساخته شده اند
9. The ship's navigational equipment can measure the depth of the water.
[ترجمه ترگمان]تجهیزات جهت یابی کشتی می توانند عمق آب را اندازه گیری کنند
[ترجمه گوگل]تجهیزات ناوبری کشتی می توانند عمق آب را اندازه گیری کنند
[ترجمه گوگل]تجهیزات ناوبری کشتی می توانند عمق آب را اندازه گیری کنند
10. The tank's navigational system had been disabled during a grenade attack.
[ترجمه ترگمان]سیستم جهت یابی تانک در طی یک حمله نارنجکی از کار افتاده بود
[ترجمه گوگل]سیستم ناوبری مخزن در زمان حمله نارنجک غیر فعال شده بود
[ترجمه گوگل]سیستم ناوبری مخزن در زمان حمله نارنجک غیر فعال شده بود
11. With the aid of navigational satellites, the ship would be able to return repeatedly to the same area of ocean.
[ترجمه ترگمان]این کشتی با کمک ماهواره های ناوبری قادر به بازگشت مکرر به همان سطح اقیانوس خواهد بود
[ترجمه گوگل]با کمک ماهواره های ناوبری، کشتی قادر خواهد بود بارها و بارها به همان منطقه اقیانوس بازگشت
[ترجمه گوگل]با کمک ماهواره های ناوبری، کشتی قادر خواهد بود بارها و بارها به همان منطقه اقیانوس بازگشت
12. Green believes the best way to improve GPS driving safety would be to "lock out destination entry while the [navigational] system is in use. "
[ترجمه ترگمان]گرین بر این باور است که بهترین راه بهبود ایمنی رانندگی GPS، \"قفل کردن ورود به مقصد\" در حالی است که سیستم [ ناوبری ] مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]سبز معتقد است بهترین راه برای بهبود ایمنی رانندگی جیپیاس این است که «ورودی مقصد را در حالی که سیستم [ناوبری] در حال استفاده است '
[ترجمه گوگل]سبز معتقد است بهترین راه برای بهبود ایمنی رانندگی جیپیاس این است که «ورودی مقصد را در حالی که سیستم [ناوبری] در حال استفاده است '
13. An integrated cockpit navigational instrument and display providing full situational awareness for glider pilots.
[ترجمه ترگمان]یک ابزار جهت یابی در کابین خلبان و نمایش اطلاعات موقعیتی کامل برای خلبانان گلایدر
[ترجمه گوگل]ابزار ناوبری کابینت یکپارچه و صفحه نمایش آگاهی کامل موقعیتی برای خلبانان پلاتر را فراهم می کند
[ترجمه گوگل]ابزار ناوبری کابینت یکپارچه و صفحه نمایش آگاهی کامل موقعیتی برای خلبانان پلاتر را فراهم می کند
14. Position fixed and navigational parameter computed for vehicle is the basic task of the navigator.
[ترجمه ترگمان]پارامتر موقعیت ثابت و ناوبری محاسبه شده برای وسیله نقلیه وظیفه اصلی of
[ترجمه گوگل]موقعیت پارامتر ثابت و ناوبری محاسبه شده برای وسیله نقلیه وظیفه اصلی ناوبر است
[ترجمه گوگل]موقعیت پارامتر ثابت و ناوبری محاسبه شده برای وسیله نقلیه وظیفه اصلی ناوبر است
15. Icons are used as navigational devices to give visitors a sense of movement through a site.
[ترجمه ترگمان]شمایل ها به عنوان ابزارهای جهت یابی به کار می روند تا به بازدیدکنندگان حسی از حرکت را از طریق سایت ارایه دهند
[ترجمه گوگل]آیکن ها به عنوان دستگاه های ناوبری استفاده می شوند تا بازدیدکنندگان احساس حرکت از طریق یک سایت را به نمایش بگذارند
[ترجمه گوگل]آیکن ها به عنوان دستگاه های ناوبری استفاده می شوند تا بازدیدکنندگان احساس حرکت از طریق یک سایت را به نمایش بگذارند
پیشنهاد کاربران
پیمایشی
داده یابی
هدایتی، پیمایشی، داده یابی
Navigational instruments
ابزار ناوبری
ابزار ناوبری
دریانوردی
ناوبری، جهت یابی. دریانوردی
فضانوردی
کلمات دیگر: