کلمه جو
صفحه اصلی

panchayat

انگلیسی به فارسی

panchayat


انگلیسی به انگلیسی

• elective village council in india or southern pakistan

جملات نمونه

1. On April 13 th 000 khap panchayat members gathered to protest against the verdicts.
[ترجمه ترگمان]در ۱۳ آوریل هزار عضو panchayat برای اعتراض به این احکام گرد هم آمدند
[ترجمه گوگل]در تاریخ 13 آوریل، اعضای حزب خلق پانچایت به اعتراض علیه این حکم اعتراض کردند

2. "The panchayat has imposed a ban on the usage of mobile phones by unmarried girls to prevent them from eloping with young boys against the wishes of their parents, " a panchayat spokesman said.
[ترجمه ترگمان]یک سخنگوی panchayat گفت: \" panchayat ممنوعیت استفاده از تلفن های همراه توسط دختران مجرد را تحمیل کرده است تا آن ها را از eloping با پسران جوان در برابر خواسته های والدین خود منع کند \"
[ترجمه گوگل]یک سخنگوی Panchayat گفت: 'Panchayat ممنوعیت استفاده از تلفن های همراه توسط دختران متاهل متوقف شده است تا مانع از از بین بردن آنها با پسران جوان در برابر خواسته های والدین آنها باشد '

3. The council, or panchayat, of Ranpur village, 340 km (210 miles) south of state capital Jaipur, then decided to take the law into its own hands.
[ترجمه ترگمان]این شورا، یا panchayat، از روستای Ranpur، ۳۴۰ کیلومتری (۲۱۰ مایلی)جنوب پایتخت ایالت Jaipur، تصمیم گرفت تا قانون را به دست خود بگیرد
[ترجمه گوگل]این شورا و یا پانچایت روستای رانپور، 340 کیلومتر (210 مایل) جنوب پایتخت ایالت جیپور، سپس تصمیم گرفت که قانون را به دست خود بگیرد

4. Then, as the elected head of the village panchayat (council), it had fallen on Akkamma to count the dead and help distribute food and kerosene oil among those who survived.
[ترجمه ترگمان]پس از آن، به عنوان رئیس منتخب دهکده panchayat (شورا)، برای شمارش کشته شدگان و کمک به توزیع نفت و نفت در میان آنانی که جان سالم به در بردند، سقوط کرده بود
[ترجمه گوگل]سپس، به عنوان رئیس منتخب Panchayat روستا، آن را به Akkamma افتاد برای شمردن مرده و کمک به توزیع مواد غذایی و نفت نفت در میان کسانی که از دست دادند

5. And, panchayat – elected village council - members accompanied the officials when they made their household surveys to assess damages.
[ترجمه ترگمان]و پس از اینکه اعضای شورای منتخب روستای panchayat با مقامات رسمی دیدار کردند تا برای ارزیابی خسارات مورد استفاده قرار بگیرند
[ترجمه گوگل]و، panchayat - شورای روستای انتخاب شده - اعضای همراه با مقامات زمانی که آنها انجام بررسی های خانگی خود را برای ارزیابی خسارت

6. Saluted because the election shows a popular commitment to democracy, which goes back long before the arrival of the British, to the village parliament or panchayat.
[ترجمه ترگمان]به این دلیل که انتخابات تعهد عمومی به دموکراسی را نشان می دهد، که مدت ها قبل از ورود بریتانیایی ها به پارلمان روستا یا panchayat برمی گردد
[ترجمه گوگل]از آنجا که انتخابات نشان می دهد تعهد مردم نسبت به دموکراسی، که پیش از ورود بریتانیا، به پارلمان روستا و یا پانچایات برگزار می شود، محترم شمرده می شود

7. We had decided to grant them some money for the boy's treatment. But the tragedy happened all of a sudden, " said Dhantala panchayat pradhan Tapas Tarafdar.
[ترجمه ترگمان]ما تصمیم گرفته بودیم که برای معالجه این بچه مقداری پول به آن ها بدهیم اما تراژدی ناگهان اتفاق افتاد: Dhantala panchayat pradhan Tarafdar
[ترجمه گوگل]تصمیم گرفتیم پولی برای درمان پسر بیاوریم اما این فاجعه ناگهان اتفاق افتاد، گفت: 'Dhantala panchayat pradhan Tapas Tarafdar

8. There was an absurdly tiny shop whose proprietor was a member of the village panchayat.
[ترجمه ترگمان]فروشگاهی بسیار کوچک بود که صاحبش یکی از اعضای دهکده panchayat بود
[ترجمه گوگل]یک مغازه کوچک پوچ وجود داشت که صاحب آن عضو پانکایات دهکده بود

9. In 14 years, if the ruling of the village council - or panchayat - where she lives in rural Pakistan is obeyed, she will be married to a man 33 years her senior.
[ترجمه ترگمان]در عرض ۱۴ سال، اگر حکم شورای روستا - یا panchayat - جایی که در روستایی پاکستان زندگی می کند، اطاعت می شود، او با مردی ۳۳ ساله و بزرگ تر ازدواج خواهد کرد
[ترجمه گوگل]در 14 سال، اگر حکم شورای روستا - یا panchayat - که در آن او در پاکستان روستایی زندگی می کند اطاعت، او خواهد شد با مرد 33 ساله او ارشد

پیشنهاد کاربران

شورا


کلمات دیگر: