کلمه جو
صفحه اصلی

samurai


(ژاپن در قرون وسطی - جنگجوی پیشه کار) سامورایی

انگلیسی به فارسی

(ژاپن در قرون وسطی- جنگجوی پیشه کار) سامورایی


افسر ژاپنی


سامورایی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: samurai, samurais
(1) تعریف: a member of the elite military class of feudal Japan.

(2) تعریف: a warrior in the service of a Japanese feudal baron.

• japanese social class of the samurai warriors; japanese member of the feudal military aristocracy

جملات نمونه

1. He guards both wife and daughter like a samurai.
[ترجمه ترگمان]اون هر دو زن و دختر رو مثل یه سامورایی محافظت می کنه
[ترجمه گوگل]او همسر و دختر را مانند یک سامورایی محافظت می کند

2. The samurai response to the potential threat posed by the merchants was a reassertion of their lowly political and social position.
[ترجمه ترگمان]پاسخ سامورایی به تهدید بالقوه مطرح شده توسط بازرگانان، reassertion از موقعیت اجتماعی و اجتماعی پست خود بود
[ترجمه گوگل]پاسخ سامورایی به تهدید بالقوه ای که توسط بازرگانان مطرح شده بود، تأیید موضع سیاسی و اجتماعی آنها بود

3. A samurai was publicly marked out from the rest of society by his appearance and his bearing of two swords.
[ترجمه ترگمان]یک سامورایی در ملا عام با حضور او و دو شمشیر از بقیه متمایز شده بود
[ترجمه گوگل]یک سامورایی به واسطه ظاهر و تحمل دو شمشیر، از بقیه جامعه به طور عمومی مشخص شد

4. The disproportionate population of samurai attracted vast numbers of retailers, craftsmen and servants to service the large and wealthy consumer market.
[ترجمه ترگمان]جمعیت غیر متناسب of، تعداد زیادی از خرده فروشان، صنعتگران و کارمندان را به خدمت به بازار بزرگ مصرف کننده و ثروتمند جلب کرد
[ترجمه گوگل]جمعیت غیرمعمول سامورایی تعداد زیادی از خرده فروشان، صنایع دستی و خدمه را برای خدمات بازار مصرف بزرگ و ثروت جذب کرد

5. Nobles, like samurai, were forbidden to trade: they therefore employed nominees.
[ترجمه ترگمان]، اشراف، مثل یک سامورایی برای تجارت ممنوع شدن از ای نرو nominees را استخدام می کردند
[ترجمه گوگل]بدین ترتیب صاحبنظران، مانند سامورایی، تجارت را ممنوع کردند و به همین دلیل نامزد شدند

6. Samurai warriors of the Shoguns rubbed shoulders with Eskimos and headhunters.
[ترجمه ترگمان]جنگ جویان Samurai شانه های Eskimos و headhunters را مالش می دهند
[ترجمه گوگل]جنگجویان سامورایی شوگون ها با اسکیموها و سربازان شسته اند

7. He was wielding a samurai sword.
[ترجمه ترگمان]اون شمشیر سامورایی رو به دست داشت
[ترجمه گوگل]او یک شمشیر سامورایی داشت

8. There were few outward signs, however, that the samurai was ready to sheath his sword.
[ترجمه ترگمان]با این وجود چند تا علامت خارجی وجود داشت که سامورایی آماده بود شمشیرش را غلاف کند
[ترجمه گوگل]با این حال، چندین نشانه بیرونی وجود داشت که سامورایی آماده شمشیرش بود

9. Samurai retainers, too, borrowed heavily.
[ترجمه ترگمان]retainers نیز به شدت قرض گرفته بودند
[ترجمه گوگل]نگهبانان سامورایی نیز به شدت قرض گرفته اند

10. In Samurai Sword, the origin of one blade is followed.
[ترجمه ترگمان]در شمشیر سامورایی، منشا یک تیغه به دنبال آن است
[ترجمه گوگل]در شمشیر سامورایی، منشاء یک تیغه دنبال می شود

11. Do you know what the prestige of a samurai is?
[ترجمه ترگمان]تو میدونی که شهرت یک سامورایی چیه؟
[ترجمه گوگل]آیا می دانید اعتبار یک سامورایی چیست؟

12. Such kind Samurai moral originate in self - sacrifice from " Hagakure ".
[ترجمه ترگمان]چنین نوعی اخلاقی سامورایی از خود گذشتگی از \"Hagakure\" سرچشمه می گیرد
[ترجمه گوگل]اخلاقیات سامورایی صریح از خودکشی از �حاکاکور� منشا می گیرد

13. In 195 the film "Seven Samurai" directed by Akira Kurosawa is known as the pinnacle of the Japanese entertainment film.
[ترجمه ترگمان]در سال ۱۹۵ فیلم \"هفت سامورایی\" به کارگردانی آکیرا کوروساوا به عنوان قله فیلم سرگرمی ژاپنی شناخته می شود
[ترجمه گوگل]در سال 1957 فیلم 'هفت سامورایی' به کارگردانی آکیرا کوروساوا شناخته شده به عنوان اوج فیلم سرگرمی ژاپنی است

14. But like the traditional samurai hairstyle (shaved pate and topknot), such attitudes are looking increasingly out of date.
[ترجمه ترگمان]اما مانند مدل موی samurai سنتی (کله تراشیده و topknot)، این رفتارها به طور فزاینده ای از تاریخ خارج می شوند
[ترجمه گوگل]اما مانند مدل موی سنتی سامورایی (پت و پشم براق)، چنین نگرشی ها به طور فزاینده ای از تاریخ به نظر می رسند

پیشنهاد کاربران

سَمِ رای

سامورایی


کلمات دیگر: