رجوع شود به: nabob، نواب، فرماندارهندی، اعیان هندی
nawab
رجوع شود به: nabob، نواب، فرماندارهندی، اعیان هندی
انگلیسی به فارسی
رجوع شود به: nabob
نواب
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: a governor or viceroy in India under the Mogul empire; nabob.
• native indian governor during the mogual empire, nabob; muslim nobleman
جملات نمونه
1. The Nawab, at the head of his table, also appeared to be listening to his guest with attention and respect.
[ترجمه ترگمان]نواب در راس میز نیز به نظر می رسید که با توجه و احترام به میهمان خود گوش می دهد
[ترجمه گوگل]نواب، در سر میز خود، همچنین به نظر می رسید گوش دادن به مهمان خود را با توجه و احترام است
[ترجمه گوگل]نواب، در سر میز خود، همچنین به نظر می رسید گوش دادن به مهمان خود را با توجه و احترام است
2. Olivia first met the Nawab at a dinner party he gave in his palace at Khatm.
[ترجمه ترگمان]الیویا برای اولین بار با Nawab در مهمانی شام در palace ملاقات کرد
[ترجمه گوگل]اولیویا اولین بار با نواب در مهمانی شام در کاخ خود در ختم ملاقات کرد
[ترجمه گوگل]اولیویا اولین بار با نواب در مهمانی شام در کاخ خود در ختم ملاقات کرد
3. The Common Nawab is found all over Asia and is a superb specimen with a wingspan of about ten centimeters.
[ترجمه ترگمان]نواب معمولی در سراسر آسیا یافت می شود و یک نمونه عالی با طول بال حدود ۱۰ سانتی متر است
[ترجمه گوگل]Nawab مشترک در سراسر آسیا یافت می شود و یک نمونه عالی با عرض بالایی حدود ده سانتی متر است
[ترجمه گوگل]Nawab مشترک در سراسر آسیا یافت می شود و یک نمونه عالی با عرض بالایی حدود ده سانتی متر است
4. A little courage, thought FakhrLI, and I will be a nawab.
[ترجمه ترگمان]باخود گفت: کمی شجاعت، و من هم یک nawab خواهم بود
[ترجمه گوگل]یک شجاعت کوچک، فکر FakhrLI، و من یک nawab خواهد شد
[ترجمه گوگل]یک شجاعت کوچک، فکر FakhrLI، و من یک nawab خواهد شد
5. It was their fault, coming with such tales to frighten her; and talking like that about the Nawab.
[ترجمه ترگمان]تقصیر آن ها بود که با چنین داستان هایی برای ترسوندن او می آمدند و در مورد the حرف می زدند
[ترجمه گوگل]این تقصیر آنها بود، با چنین داستانهایی برای ترساندن او؛ و صحبت کردن در مورد نواب
[ترجمه گوگل]این تقصیر آنها بود، با چنین داستانهایی برای ترساندن او؛ و صحبت کردن در مورد نواب
6. But also that day he sent a note to the Nawab, regretfully declining the invitation. 28 February.
[ترجمه ترگمان]اما همین امروز یادداشتی برای نواب فرستاد و با کمال تاسف دعوت را رد کرد ۲۸ فوریه
[ترجمه گوگل]اما در آن روز نیز به نواب اشاره کرد و متاسفانه این دعوت را رد کرد 28 فوریه
[ترجمه گوگل]اما در آن روز نیز به نواب اشاره کرد و متاسفانه این دعوت را رد کرد 28 فوریه
7. She was lonely, and it was decent of the Nawab to have called on her.
[ترجمه ترگمان]او تنها بود و شایسته این بود که او را صدا کنند
[ترجمه گوگل]او تنها بود، و از نواب خوب بود که از او خواسته بود
[ترجمه گوگل]او تنها بود، و از نواب خوب بود که از او خواسته بود
8. Probably now that she had gone they were talking more freely-about the Nawab and his mysterious misdeeds.
[ترجمه ترگمان]احتمالا حالا که رفته بودند درباره the و misdeeds his حرف می زدند
[ترجمه گوگل]شاید اکنون که او رفته بود آزادانه صحبت می کردند- درباره نواب و سوء تفاهمات اسرارآمیز او
[ترجمه گوگل]شاید اکنون که او رفته بود آزادانه صحبت می کردند- درباره نواب و سوء تفاهمات اسرارآمیز او
9. It happened - whether by accident or design Olivia didn't know-that she and the Nawab were the last two players left.
[ترجمه ترگمان]این اتفاق افتاد - چه با تصادف و چه طراحی الیویا نمی دانست - که او و نواب آخرین دو بازیکن باقی مانده بودند
[ترجمه گوگل]این اتفاق افتاد - آیا تصادفی یا طراحی اولیویا نمی دانست - که او و نواب دو بازیکن گذشته بودند
[ترجمه گوگل]این اتفاق افتاد - آیا تصادفی یا طراحی اولیویا نمی دانست - که او و نواب دو بازیکن گذشته بودند
کلمات دیگر: