کلمه جو
صفحه اصلی

salted

انگلیسی به فارسی

نمک زده، نمک پاشیدن، نمک زدن به، شور کردن


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: flavored, seasoned, or treated with salt.

• having salt added, salty; experienced, seasoned (slang)

جملات نمونه

1. salted and roasted pumpkin seeds
تخمه کدوی نمک زده و برشته

2. i salted the beef for four hours
گوشت گاو را چهار ساعت در نمک خواباندم.

3. she salted her speech with quotations from s'adi
با نقل اشعار سعدی به سخنرانی خود چاشنی زد.

4. they salted the mine with gold and sold it at double the price
آنها توی معدن طلا پاشیدند و آن را دو برابر قیمت فروختند.

5. experience has salted his beard
تجربه ریش او را سفید کرده است.

6. the accountant has salted the books
حسابدار توی دفاتر دست برده است.

7. in order to deceive the buyers, they salted the oil well
برای فریب دادن خریداران توی چاه نفت مقداری نفت ریختند.

8. The roads had been salted after snowed.
[ترجمه ترگمان]پس از برف، جاده ها را نمک سود کرده بودند
[ترجمه گوگل]جاده ها پس از برف زده شده اند

9. Salted peanuts were recently revealed as the nation's favourite snack.
[ترجمه ترگمان]بادام زمینی پوست کنده به تازگی به عنوان اسنک مورد علاقه اش آشکار شد
[ترجمه گوگل]بادام زمینی شور به تازگی به عنوان میان وعده مورد علاقه کشور شناخته شد

10. Fill a large pot with salted water and bring it to the boil.
[ترجمه ترگمان]یک قابلمه بزرگ با آب شور پر کنید و آن را بجوشانید
[ترجمه گوگل]یک ظرف بزرگ با آب شور اضافه کنید و آن را به جوش آورید

11. He salted away a fortune over the years and no one ever knew!
[ترجمه ترگمان]اون سال ها ثروت رو از بین برده بود و هیچ کس نمی دونست!
[ترجمه گوگل]او در طول سال ها ثروت را فروخت و هیچکس نمی دانست!

12. Put a pan of salted water on to boil.
[ترجمه ترگمان]یه ظرف پر از آب شور رو به جوش بیار
[ترجمه گوگل]یک نمک از آب شور را روی جوش بگذارید

13. The meat is salted to store it through the winter.
[ترجمه ترگمان]گوشت نمک سود شده تا از طریق زمستان آن را ذخیره کند
[ترجمه گوگل]گوشت آن را از زمستان نگهداری می کند

14. She salted away most of the profit from the business.
[ترجمه ترگمان]اون بیشتر سود رو از تجارت برد
[ترجمه گوگل]او بیشتر از سود کسب کرد

15. She has salted down enough money to buy a house.
[ترجمه ترگمان]پول کافی برای خریدن یک خانه دارد
[ترجمه گوگل]او پول کافی برای خرید یک خانه را خنک کرده است

16. Boil the potatoes in salted water until just tender.
[ترجمه ترگمان]سیب زمینی را در آب شور بجوشانید تا این که کمی نرم شود
[ترجمه گوگل]سیب زمینی را در آب شور بجوشانید تا منیزیم کنید

پیشنهاد کاربران

شوره زده

Salted Hair
معنیش موهاییه که رگه رگه یا تیکه تیکه سفید، خاکستری یا کُلاً روشن شده.

بعضی اوقات هم از عبارت زیر استفاده میکنن :
Pepper - salt - hair
که salt به عنوان روشن و pepper به عنوان تیره استفاده میشه.

Hanie 1387


کلمات دیگر: