کلمه جو
صفحه اصلی

off duty


فارغ از کار، مرخص، خارج از خدمت

انگلیسی به فارسی

خارج از خدمت


انگلیسی به انگلیسی

• not at work
when someone who works unusual hours, such as a nurse, is off duty, they are not working.

مترادف و متضاد

not working


Synonyms: at liberty, on furlough, on holiday, on leave, on one's own time, on sabbatical, on vacation


جملات نمونه

1. I will not be off duty until 5 p. m.
[ترجمه ترگمان]تا ۵ دقیقه دیگه در حال انجام وظیفه نیستم ام
[ترجمه گوگل]من تا پنج دقیقه خاموش نخواهم شد متر

2. They clocked off duty and left at ten to three.
[ترجمه ترگمان]آن ها وظیفه خود را انجام دادند و ساعت ده به سه حرکت کردند
[ترجمه گوگل]آنها وظیفه خود را خنثی کردند و از 10 تا 3 نفر را ترک کردند

3. He needs more time off duty for relaxation and rest.
[ترجمه ترگمان]او برای استراحت و استراحت به زمان بیشتری نیاز دارد
[ترجمه گوگل]او برای وادار کردن و استراحت نیاز به زمان بیشتری دارد

4. What time do you go off duty?
[ترجمه ترگمان]ساعت چنده؟
[ترجمه گوگل]چه زمانی از وظیفه برمی آیم؟

5. The night shift has / have just come off duty.
[ترجمه ترگمان]شیفت شب فقط وظیفه خود را از دست داده است
[ترجمه گوگل]تغییر شبانه / فقط از کار خارج شده است

6. Sister Casualty off duty invariably wore a trouser suit, white shirt, and silk cravat in assorted colours.
[ترجمه ترگمان]خواهر Casualty همیشه کت شلوار، پیراهن سفید و کراوات ابریشمی به رنگ های مختلف می پوشید
[ترجمه گوگل]گناه کارمند خواهرانه همیشه لباس های شلوار، پیراهن سفید و طلای ابریشمی را در رنگ های مختلف پوشید

7. Last night, when I came in off duty, I found him writhing on the floor in pain.
[ترجمه ترگمان]دیشب، وقتی که من در حال انجام وظیفه بودم، او را در حالی یافتم که روی زمین از درد به خود می پیچید
[ترجمه گوگل]شب گذشته، زمانی که من وظیفه خود را بر عهده گرفتم، او را در معرض درد مضطرب کردم

8. I was off duty yesterday.
[ترجمه ترگمان]من دیروز سر کار بودم
[ترجمه گوگل]دیروز من وظیفه داشتم

9. Thomas Hewett was off duty and having a quiet glass of stout and a chinwag on his front doorstep.
[ترجمه ترگمان]توماس hewett وظیفه خود را انجام داده بود و یک گیلاس کوچک چاق و محکم روی در جلوی در خانه اش نصب کرده بود
[ترجمه گوگل]توماس هوت غیرقابل تحمل بود و در یک آستانه جلویش یک لکه خنک و چاقو داشت

10. She was off duty and I didn't call her.
[ترجمه ترگمان]اون وظیفه داشت و من بهش زنگ نزدم
[ترجمه گوگل]او وظیفه داشت و من او را ندیدم

11. But it is believed he was off duty when the telex was sent.
[ترجمه ترگمان]اما به نظر می رسه که وقتی \"telex\" فرستاده شد وظیفه خودش رو انجام داده
[ترجمه گوگل]اما اعتقاد بر این است که وقتی پیام تلکس فرستاد

12. Debbie should be going off duty but decides to stay and see it through. 00 p. m.
[ترجمه ترگمان]دبی \"باید بره سر کار اما تصمیم میگیره که اینجا بمونه و ببینه\" ساعت چهار بعد از ظهر ام
[ترجمه گوگل]دبی باید وظیفه ی خود را بپوشد، اما تصمیم می گیرد که آن را بگذارد و آن را ببیند 00 پ متر

13. Off duty he wears white T-shirts.
[ترجمه ترگمان]از روی وظیفه، تی شرت سفید می پوشد
[ترجمه گوگل]وظیفه او لباس های تی شرت سفید می پوشد

14. When off duty he would smoke a pipe and partake of his favourite drink of gin and water.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که وظیفه خود را انجام می داد پیپ می کشید و از نوشیدنی مورد علاقه اش که از جین و آب مورد علاقه اش بود سهیم می شد
[ترجمه گوگل]هنگامی که وظیفه خود را انجام می دهد، او یک لوله را بخورید و از نوشیدنی های مورد علاقه خود از جین و آب بخورد

15. The night shift goes off duty at six a. m.
[ترجمه ترگمان]شیفت شب ساعت شش تموم میشه ام
[ترجمه گوگل]تغییر شغل در شش سالگی خاتمه می یابد متر

پیشنهاد کاربران

بیرون از خدمت.
برای مثال پلیسی که در حال انجام وظیفه نیست

غیرموظف


کلمات دیگر: