ناحیه ی ورود ممنوع،خارج از حد،برون کنار،فرامرز
off limits
ناحیه ی ورود ممنوع،خارج از حد،برون کنار،فرامرز
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
• : تعریف: not to be entered or patronized by a designated group, such as military personnel.
• not allowed, out of bounds
جملات نمونه
1. Downing Street has been off limits to the general public since 198
[ترجمه ترگمان]داونینگ استریت از سال ۱۹۸ به عموم مردم محدود شده است
[ترجمه گوگل]Downing Street از سال 1983 محدود به عموم است
[ترجمه گوگل]Downing Street از سال 1983 محدود به عموم است
2. Footpaths are, of course, off limits to bikers.
[ترجمه ترگمان]البته footpaths محدودیت هایی برای دوچرخه سوار دارند
[ترجمه گوگل]البته، مسیرهای پیاده روی، البته، محدود به دوچرخه سواران است
[ترجمه گوگل]البته، مسیرهای پیاده روی، البته، محدود به دوچرخه سواران است
3. The playing fields were off limits to the school-children during the winter months.
[ترجمه شیوا گودرزی] زمین های بازی برای بچه های مدرسه در طول ماه های زمستان ممنوع بودند
[ترجمه ترگمان]زمین های بازی در طول ماه های زمستان محدود به مدرسه می شدند[ترجمه گوگل]زمین های بازی در ماه های زمستان محدود به کودکان مدرسه بود
4. Unlike most group discussions, nothing was off limits.
[ترجمه ترگمان]برخلاف اکثر بحث های گروهی، هیچ چیزی خارج از محدوده نبود
[ترجمه گوگل]برخلاف اغلب بحث های گروهی، هیچ محدودیتی وجود نداشت
[ترجمه گوگل]برخلاف اغلب بحث های گروهی، هیچ محدودیتی وجود نداشت
5. Certain areas have been declared off limits to servicemen.
[ترجمه ترگمان]برخی از مناطق به نظامیان محدود شده اند
[ترجمه گوگل]بعضی از مناطق به سربازان اعلام شده است
[ترجمه گوگل]بعضی از مناطق به سربازان اعلام شده است
6. That area of beach was off limits to us 'city kids'.
[ترجمه ترگمان]آن منطقه ساحلی برای ما کودکان شهر محدود بود
[ترجمه گوگل]این منطقه ساحل برای ما 'بچه های شهر' محدود بود
[ترجمه گوگل]این منطقه ساحل برای ما 'بچه های شهر' محدود بود
7. The town is off limits to military personnel.
[ترجمه ترگمان]شهر محدود به پرسنل نظامی است
[ترجمه گوگل]این شهر برای کارکنان نظامی محدود است
[ترجمه گوگل]این شهر برای کارکنان نظامی محدود است
8. His private life is off limits to the press.
[ترجمه ترگمان]زندگی خصوصی او محدود به مطبوعات است
[ترجمه گوگل]زندگی خصوصی او محدود به مطبوعات است
[ترجمه گوگل]زندگی خصوصی او محدود به مطبوعات است
9. These establishments are off limits to ordinary citizens.
[ترجمه ترگمان]این موسسات محدود به شهروندان عادی هستند
[ترجمه گوگل]این موسسات محدود به شهروندان عادی است
[ترجمه گوگل]این موسسات محدود به شهروندان عادی است
10. A one-mile area around the wreck is still off limits.
[ترجمه ترگمان]یک منطقه یک مایل در اطراف کشتی هنوز در حال خارج شدن است
[ترجمه گوگل]محدوده یک مایل در اطراف خراب هنوز محدوده است
[ترجمه گوگل]محدوده یک مایل در اطراف خراب هنوز محدوده است
11. The basement was always off limits to us kids.
[ترجمه ترگمان]زیرزمین همیشه برای ما بچه ها محدودیت داشت
[ترجمه گوگل]زیرزمین همیشه برای ما بچه ها محدود است
[ترجمه گوگل]زیرزمین همیشه برای ما بچه ها محدود است
12. However; it was off limits for Robbie to hit or scratch his sister.
[ترجمه ترگمان]با این حال، این برای رابی به خاطر ضربه زدن یا کشتن خواهرش خارج از محدوده بود
[ترجمه گوگل]با این حال؛ رابی برای ضربه زدن یا خشاندن خواهرش بود
[ترجمه گوگل]با این حال؛ رابی برای ضربه زدن یا خشاندن خواهرش بود
13. Much of the palace is off limits to the public.
[ترجمه ترگمان]بیشتر کاخ محدود به عموم است
[ترجمه گوگل]بسیاری از کاخ ها برای مردم محدود است
[ترجمه گوگل]بسیاری از کاخ ها برای مردم محدود است
14. Nearly one-quarter of the land will be completely off limits to development.
[ترجمه ترگمان]تقریبا یک چهارم زمین به طور کامل از محدوده توسعه خارج خواهد شد
[ترجمه گوگل]تقریبا یک چهارم از این زمین ها به طور کامل محدود به توسعه خواهد شد
[ترجمه گوگل]تقریبا یک چهارم از این زمین ها به طور کامل محدود به توسعه خواهد شد
پیشنهاد کاربران
ممنوعه
خارج از دسترس
فراتر از محدوده
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Longman :
beyond the area where someone is allowed to go
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Longman :
beyond the area where someone is allowed to go
ممنوعه، غیر مجاز
کلمات دیگر: