1. All the pantheistic religions of the world have a deity represented by the Moon or governing its actions.
[ترجمه ترگمان]همه مذاهب pantheistic در جهان خدایی دارند که توسط ماه نمایندگی می شود یا اعمال آن را اداره می کند
[ترجمه گوگل]تمام ادیان pantheistic از جهان، یک خدای نشان دهنده توسط ماه و یا حاکم بر اعمال خود است
2. Lua would be Wicca - A pantheistic language that can easily be adapted for different cultures and locations.
[ترجمه ترگمان]لوا would است - یک زبان pantheistic که به راحتی می تواند برای فرهنگ های مختلف و مکان های مختلف تطبیق داده شود
[ترجمه گوگل]Lua Wicca - یک زبان پانتئتیست است که به راحتی می تواند برای فرهنگ ها و مکان های مختلف سازگار باشد
3. It also reflects the pantheistic experimentation of the period immediately following the Civil War.
[ترجمه ترگمان]این امر همچنین منعکس کننده آزمایش pantheistic مبتنی بر pantheistic دوره ای است که بلافاصله پس از جنگ داخلی صورت می گیرد
[ترجمه گوگل]این همچنین تجربیات پانتیستی را در دوران بلافاصله پس از جنگ داخلی نشان می دهد
4. The pantheistic symbolism of the time was urging one to mirror the Universal in the Particular.
[ترجمه ترگمان]نماد pantheistic pantheistic در آن زمان، یکی را بر آن داشت که اعلامیه جهانی را به طور خاص منعکس کند
[ترجمه گوگل]نمادگرایی پانتئتیستی از زمان، خواستار آن بود که جهانی را به طور خاص آینه نماید
5. Divine nature endows Whitman's pantheistic outlook on nature with complex and rich meanings.
[ترجمه ترگمان]طبیعت الاهی دیدگاه pantheistic Whitman را با معانی پیچیده و غنی به طبیعت می بخشد
[ترجمه گوگل]طبیعت الهی، چشم انداز پانتئید ویتمن را در طبیعت با معانی پیچیده و غنی به ارمغان می آورد
6. This philosophy is pantheistic.
[ترجمه ترگمان]این فلسفه اصل pantheistic است
[ترجمه گوگل]این فلسفه پانتئتیست است
7. It provided Jews with a direct approach to God, a notion regarded as heretical and pantheistic by Orthodox Judaism.
[ترجمه ترگمان]این امر یهودیان را با یک رویکرد مستقیم به خداوند در اختیار یهودیان قرار داد، فکری که به صورت بدعت آمیز و مبتنی بر وحدت وجود فرقه دین یهود تلقی می شد
[ترجمه گوگل]این یهودیان با رویکرد مستقیم به خدا، مفهومی را که توسط یهودیت ارتدکس به عنوان یتیم و پانتئیسم شناخته می شود، فراهم می کند
8. On the other hand, the philosophy which is Acosmism is for that reason certainly pantheistic.
[ترجمه ترگمان]از سوی دیگر، فلسفه که Acosmism است به همین دلیل مبتنی بر اصل pantheistic است
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، فلسفه ای که آکوسیمیسم است، به طور قطع، متعصبانه است
9. On the other hand, his direct description of natural scenery shows his simple appreciation of pure beauty in nature, which unfolds the aesthetic significations in his pantheistic outlook on nature.
[ترجمه ترگمان]از سوی دیگر، توصیف مستقیم مناظر طبیعی، درک ساده اش را از زیبایی خالص در طبیعت نشان می دهد، که زیبایی زیبایی شناسی را در دیدگاه مبتنی بر pantheistic طبیعت بر طبیعت آشکار می سازد
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، توصیف مستقیم او از منظر طبیعت، قدردانی ساده خود را از زیبایی خالص در طبیعت نشان می دهد که اهمیت زیبایی شناختی را در چشم انداز پانتئیدانه خود در طبیعت به نمایش می گذارد
10. Walt Whitman believes that everything in nature reflects divinity, which contributes to the formation of his pantheistic outlook on nature.
[ترجمه ترگمان]والت ویتمن معتقد است که همه چیز در طبیعت منعکس کننده الوهیت است که به شکل گیری دیدگاه pantheistic در طبیعت کمک می کند
[ترجمه گوگل]والت ویتمن معتقد است که همه چیز در طبیعت منعکس کننده الوهیت است، که به شکل گیری چشم انداز های پانتهیستی خود در طبیعت کمک می کند
11. In the Mutazalite tradition of Islam there was also a tendency to slide towards emanationism and pantheism, as a result of endorsing the pantheistic necessitarianism of Aristotle.
[ترجمه ترگمان]در سنت Mutazalite، گرایش به slide به سوی وحدت وجود و وحدت وجود، به عنوان نتیجه ای از صحه گذاشتن بر اصل pantheistic pantheistic ارسطو، وجود داشت
[ترجمه گوگل]در سنت اسلامی ماتزالیت، به عنوان نتیجهی تأیید ناپیگرایی پانتئوتیسم ارسطو، تمایل به حرکت به سمت نژادپرستی و پانتئه گری نیز پابرجا بود
12. Will to power 1050 says that the Dionysian mean, quote: the great pantheistic sharing of joy and sorrow that sanctifies and calls good even the most terrible impressionable qualities of life.
[ترجمه ترگمان]ویل به ۱۰۵۰ گفته بود که این گفته Dionysian mean است: به اشتراک گذاری عظیم شادی و اندوه که sanctifies و حتی the کیفیات زندگی را به خوبی فرا می خوانند
[ترجمه گوگل]آیا به قدرت 1050 می گوید که به معنی دیونیزان، به اشتراک گذاشتن اعجاب انگیز بزرگ از شادی و غم و اندوه است که تقدیم می کند و حتی خواص وحشتناک ترین ویژگی های قابل تحمل زندگی را نقل می کند