کلمه جو
صفحه اصلی

naughtily


از روی شیطنت، از روی بد ذاتی

انگلیسی به فارسی

ناخودآگاه


انگلیسی به انگلیسی

• mischievously, like a bad boy; inappropriately, in a vulgar manner, rudely

جملات نمونه

1. He observed naughtily, subtly, wittily, passively, on occasion with a feline caress.
[ترجمه ترگمان]او با لحنی زیرکانه و زیرکانه و زیرکانه، که گاه گاهی با نوازش گربه بازی می کرد، اظهار داشت:
[ترجمه گوگل]او از نظر ظاهری، ظرافت، عاقلانه، منفعلانه، گاه به گاه با لعنتی بچه ها مشاهده کرد

2. Naughtily, she lifts her little chin.
[ترجمه ترگمان]Naughtily، غبغب کوچکش را بالا می برد
[ترجمه گوگل]او به طور ناخودآگاه، چانه کوچکش را بلند می کند

3. "Won't; won't! " Michael cried naughtily. Mrs. Darling left the room to get a chocolate for him, and Mr. Darling thought this showed want of firmness.
[ترجمه ترگمان]این کار را نمی کنم، نخواهم کرد! مایکل \"گریه کرد\" خانم عزیزم از اتاق بیرون رفت تا برایش شکلات بیاورد، و آقای عزیزم فکر کرد که این موضوع از ثبات و ثبات است
[ترجمه گوگل]'نمی شود؛ نخواهد بود مایکل گریه کرد خانم دارلینگ اتاق را ترک کرد تا یک شکلات برای او بیاورد و آقای دارلینگ فکر کرد که این نشان می دهد که قاطعیت دارد

4. She smiled naughtily when I told her she was being boyish.
[ترجمه ترگمان]وقتی بهش گفتم داره پسرانه می شه لبخندی زد
[ترجمه گوگل]وقتی به او گفتم او پسرانه بود، لبخند زد

5. The Di is green to very naughtily wink to that, the heart contains comprehension a while and also quit to perch a dispute past the smudge.
[ترجمه ترگمان]The به رنگ سبز است تا به آن چشمک بزند، قلب شامل درک مطلب و همچنین ترک کردن یک اختلاف در مقابل لکه است
[ترجمه گوگل]Di به رنگ سبز می باشد که به نظر می رسد بسیار خیره کننده به نظر می رسد، قلب شامل درک مطلب است و همچنین برای جلوگیری از اختلافات در برابر لکه ها، رها می شود

6. The bond maid peeps out to very naughtily smile dimple.
[ترجمه ترگمان]پیشخدمت با لبخندی چاه زنخدان دارش را بیرون آورد
[ترجمه گوگل]بانوی باندی به ناخوشایند لبخند می زند

7. Snowflakes fall down naughtily.
[ترجمه ترگمان]Snowflakes سقوط میکنه naughtily
[ترجمه گوگل]برف ها به شدت سقوط می کنند

8. he behaved badly in school; he mischievously looked for a chance to embarrass his sister; behaved naughtily when they had guests and was sent to his room.
[ترجمه ترگمان]او در مدرسه بد رفتار می کرد و با شیطنت نگاهی به دنبال فرصتی می گشت تا خواهرش را شرمسار سازد
[ترجمه گوگل]او در مدرسه بد رفتار کرد او بدبختانه به دنبال فرصتی برای خجالت زدن خواهرش بود؛ هنگامی که مهمانان مهمان بودند و به اتاق خود فرستاده شدند، به خوبی رفتار می کردند

9. The young butterfly who masters the technique of flying plays naughtily on the back of the dragonfly. A little while later, she tries to stand at the nose bridge of the dragonfly and smiles smugly.
[ترجمه ترگمان]پروانه ای جوان که فن پرواز را بر عهده دارد، در پشت این سنجاقک بازی می کند کمی بعد، او سعی می کند روی پل بینی سنجاقک بایستد و با حالتی ازخودراضی لبخند می زند
[ترجمه گوگل]پروانه جوان که تکنیک پرواز را تسلط می دهد، به طور ناگهانی در پشت سنجاقک بازی می کند کمی بعدا، او سعی می کند در پل بینی سنجاقک ایستاده و لبخند بزند

10. He asked all the kids why we learned English. "I want to see the President in the White House", I replied naughtily.
[ترجمه ترگمان]او از همه بچه ها پرسید که چرا زبان انگلیسی را یاد گرفتیم و من می خواهم رئیس جمهور را در کاخ سفید ملاقات کنم \"
[ترجمه گوگل]او از همه بچه ها پرسید چرا ما انگلیسی را آموختهایم 'من می خواهم رئیس جمهور را در کاخ سفید ببینم'، من پاسخ دادم

11. You turned around and laid your head into his hair caressingly, and your hands naughtily exploring in his pants.
[ترجمه ترگمان]تو برگشت و سرش را نوازش کرد و با دست روی موهایش کشید و دست هایش را روی شلوارش گذاشت
[ترجمه گوگل]شما به اطراف نگاه کردید و سرتان را به موهایش پرت کردید، و دستهای خود را به طور ناگهانی در شلوار خود کشف کردید

12. I think winter is a beautiful season[sentence dictionary], e ecially when it ows . snowflakes fall down naughtily.
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم زمستان فصل زیبایی است [ فرهنگ لغت جمله ]، e ecially، هنگامی که جریان دارد دانه های برف می بارد
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم زمستان یک فصل زیبا است [فرهنگ لغت جمله]، ecially زمانی که آن را ows دانه های برف به طور ناگهانی سقوط می کنند

13. Is it the water sprite who lives there, and occasionally throws a bubble, greeting the pedestrians around the lake naughtily?
[ترجمه ترگمان]آیا آن یک جن آبی است که آنجا زندگی می کند و گاهی حبابی را پرتاب می کند و به عابران در اطراف دریاچه خوشامد می گوید؟
[ترجمه گوگل]آیا این جنبش آب است که در آن زندگی می کند و گاهی اوقات یک حباب را پرتاب می کند، عابران پیاده را در اطراف دریاچه نشاط می گذارند؟

14. On the map that promontory looks like a nose, naughtily turned up.
[ترجمه ترگمان]روی نقشه که دماغه مانند بینی به نظر می رسد، naughtily از جا بلند شد
[ترجمه گوگل]بر روی نقشه که قارچ به نظر می رسد مانند بینی، به طور ناگهانی تبدیل شده است


کلمات دیگر: