تجمع، صف ارایی کردن، دوباره جمع اوری کردن، دوباره بکار انداختن، نیروی تازه دادن به، گرد امدن، سرو صورت تازه گرفتن، پشتیبانی کردن، تقویت کردن
rallying
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• motor rallying is a sport in which cars are driven in timed stages over public roads.
جملات نمونه
1. He barnstormed across the nation, rallying the people to the cause.
[ترجمه ترگمان]اون از کشور خارج شد و مردم رو برای هدف جمع کرد
[ترجمه گوگل]او در سرتاسر ملت به سر می برد، مردم را به علت بسیج می کند
[ترجمه گوگل]او در سرتاسر ملت به سر می برد، مردم را به علت بسیج می کند
2. 'Land and Liberty' was the rallying cry of revolutionary Mexico.
[ترجمه ترگمان]سرزمین و آزادی شعار اصلی مکزیک انقلابی بود
[ترجمه گوگل]'سرزمین و آزادی' فریاد متمادی از انقلابی مکزیک بود
[ترجمه گوگل]'سرزمین و آزادی' فریاد متمادی از انقلابی مکزیک بود
3. His speech attacking the government has proved a rallying cry for party dissidents.
[ترجمه ترگمان]سخنرانی وی که به دولت حمله کرده، نشان دهنده فریاد استمداد از مخالفان حزب است
[ترجمه گوگل]سخنرانی او در حمله به دولت گری متلاشی برای ناراضیان حزب است
[ترجمه گوگل]سخنرانی او در حمله به دولت گری متلاشی برای ناراضیان حزب است
4. Party workers have been rallying around since last Thursday night's arson attack which caused tens of thousands worth of damage. sentence dictionary
[ترجمه ترگمان]کارگران حزبی از زمان آتش سوزی شبانه پنج شنبه گذشته که منجر به خسارات ده ها هزار نفر شده است، گرد هم آمده اند فرهنگ لغت
[ترجمه گوگل]کارگران حزب پس از حمله اخیر طوفان شب پنج شنبه، که موجب ده ها هزار تن صدمه شد، در حال جمع شدن هستند فرهنگ لغت جمله
[ترجمه گوگل]کارگران حزب پس از حمله اخیر طوفان شب پنج شنبه، که موجب ده ها هزار تن صدمه شد، در حال جمع شدن هستند فرهنگ لغت جمله
5. Newspapers sometimes appeared to be providing the rallying cry for future demonstration.
[ترجمه ترگمان]گاهی روزنامه ها به نظر می رسید که برای تظاهرات در آینده گریه می کنند
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات روزنامه ها ظاهرا گرسنگی رسمی برای تظاهرات آینده را ارائه می دهند
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات روزنامه ها ظاهرا گرسنگی رسمی برای تظاهرات آینده را ارائه می دهند
6. It also then serves as the logical rallying point for quality and productivity.
[ترجمه ترگمان]هم چنین آن به عنوان نقطه محوری منطقی برای کیفیت و بهره وری عمل می کند
[ترجمه گوگل]پس از آن نیز به عنوان نقطه تجمیع منطقی برای کیفیت و بهره وری عمل می کند
[ترجمه گوگل]پس از آن نیز به عنوان نقطه تجمیع منطقی برای کیفیت و بهره وری عمل می کند
7. It has been a radical rallying cry ever since Lenin laid it down as doctrine.
[ترجمه ترگمان]از آن زمان که لنین آن را به عنوان دکترین به خاک سپرده بود، یک شعار انقلابی افراطی بوده است
[ترجمه گوگل]از زمانی که لنین آن را به عنوان دکترین گذاشت، فریاد تند تند رادیکال بوده است
[ترجمه گوگل]از زمانی که لنین آن را به عنوان دکترین گذاشت، فریاد تند تند رادیکال بوده است
8. A rallying point was needed and, for Tillyard, one was found in the golden age of the Elizabethan world.
[ترجمه ترگمان]یک نقطه تمرکز مورد نیاز بود و برای Tillyard، یکی از آن ها در عصر طلایی جهان الیزابت یافت شد
[ترجمه گوگل]نقطه تجمع مورد نیاز بود و برای Tillyard، یکی در عصر طلایی جهان الیزابت یافت شد
[ترجمه گوگل]نقطه تجمع مورد نیاز بود و برای Tillyard، یکی در عصر طلایی جهان الیزابت یافت شد
9. Kawawa's intervention succeeded in rallying most backbenchers to supporting the measure, and the Bill was passed.
[ترجمه ترگمان]مداخله Kawawa برای حمایت بیشتر اعضای هیات قانونگذاری، برای حمایت از این اقدام، و لایحه تصویب شد
[ترجمه گوگل]مداخله کاواوا موفق شد بیشترین پشتوانه ها را به حمایت از این معیارها متقاعد کند و این لایحه تصویب شد
[ترجمه گوگل]مداخله کاواوا موفق شد بیشترین پشتوانه ها را به حمایت از این معیارها متقاعد کند و این لایحه تصویب شد
10. It would be wise to start rallying around for some back up!
[ترجمه ترگمان]این کار عاقلانه است که دوباره دور هم جمع بشویم!
[ترجمه گوگل]عاقلانه است که شروع به جمع شدن کنید
[ترجمه گوگل]عاقلانه است که شروع به جمع شدن کنید
11. The intelligentsia was actively rallying support against the eviction.
[ترجمه ترگمان]این روشنفکران به طور فعال از این اخراج حمایت می کردند
[ترجمه گوگل]روشنفکران به طور جدی مخالف حمایت از اخراج بودند
[ترجمه گوگل]روشنفکران به طور جدی مخالف حمایت از اخراج بودند
12. The Pittston coal strike served as a rallying point for organized labor.
[ترجمه ترگمان]اعتصاب زغال سنگ Pittston به عنوان نقطه محوری برای نیروی کار سازمان یافته عمل کرد
[ترجمه گوگل]اعتصاب زغال سنگ پیتسونون به عنوان یک نقطه تجمع برای کار سازمان یافته بود
[ترجمه گوگل]اعتصاب زغال سنگ پیتسونون به عنوان یک نقطه تجمع برای کار سازمان یافته بود
13. They both hated orthodoxies and bandwagons, catch-phrases and rallying cries.
[ترجمه ترگمان]هر دو از orthodoxies و bandwagons نفرت داشتند، جمله های catch و فریاد rallying
[ترجمه گوگل]آنها هر دو نفر از ارتدوکس ها و باندبازی ها، عبارات ربوده شده و گریه های جمع می کردند
[ترجمه گوگل]آنها هر دو نفر از ارتدوکس ها و باندبازی ها، عبارات ربوده شده و گریه های جمع می کردند
14. Self-denial and self-help, however, would make a poor rallying cry for the hustings.
[ترجمه ترگمان]با این حال، خودداری و خود - کمک، فریاد کمک ضعیفی برای سکوی سخنرانی خواهد ساخت
[ترجمه گوگل]با این حال، خود تکفیری و کمک به خود، باعث می شود که گرسنگی نابود شود
[ترجمه گوگل]با این حال، خود تکفیری و کمک به خود، باعث می شود که گرسنگی نابود شود
15. He would overhaul rallying, remove the controversy from Formula One and re-design the sportscar championships.
[ترجمه ترگمان]او در حال جمع آوری مجدد، حذف مجادله از مسابقات فرمول یک و دوباره طراحی مجدد مسابقات sportscar بود
[ترجمه گوگل]او اصلاحاتی را انجام می دهد، مسابقات فرمول یک را حذف می کند و مسابقات اتومبیلرانی را دوباره طراحی می کند
[ترجمه گوگل]او اصلاحاتی را انجام می دهد، مسابقات فرمول یک را حذف می کند و مسابقات اتومبیلرانی را دوباره طراحی می کند
پیشنهاد کاربران
بها دادن، بالا بردن قیمت
بسیج، همگام شدن، متحد شدن
the action or process of coming together to support a person or cause.
"the rallying of public opinion in support of these objectives"
the act of mobilizing for a common purpose
“the bell was a signal for the rallying of the whole neighborhood”
the action or process of coming together to support a person or cause.
"the rallying of public opinion in support of these objectives"
the act of mobilizing for a common purpose
“the bell was a signal for the rallying of the whole neighborhood”
تجمع یافته
کلمات دیگر: