اهلی شده، داخل زبان دیگر شده، دخیل، تابعیت یافته، قبول تابعیت
naturalized
اهلی شده، داخل زبان دیگر شده، دخیل، تابعیت یافته، قبول تابعیت
انگلیسی به فارسی
اهلی شده،داخل زبان دیگر شده،دخیل،تابعیت یافته،قبول تابعیت
طبیعی است، بتابعیت کشوری در آمدن، پذیرفته شدن، جزو زبانی وارد شدن، بومی شدن، طبیعی شدن
انگلیسی به انگلیسی
• planted in order to give an effect that it grows as if native; (of animals) established in order to live wild as if native and originating from in a place where it is not indigenous (also naturalised)
a naturalized citizen has legally become a citizen of a country that they were not born in.
a naturalized citizen has legally become a citizen of a country that they were not born in.
جملات نمونه
1. naturalized citizens have all the rights of native-born citizens
شهروندان به تابعیت درآمده دارای کلیه ی حقوق شهروندان بوم زاد هستند.
2. some african weeds have become naturalized here
برخی از علف های افریقایی در اینجا پا گرفته اند.
3. some latin phrases have become completely naturalized in the english language
برخی عبارت های لاتین کاملا جای خود را در زبان انگلیسی باز کرده اند.
4. She's a German who was naturalized in Canada.
[ترجمه ترگمان]او المانی است که در کانادا پذیرفته شده است
[ترجمه گوگل]او یک آلمانی است که در کانادا تحصیل کرده است
[ترجمه گوگل]او یک آلمانی است که در کانادا تحصیل کرده است
5. Einstein was naturalized American nationality in 1940.
[ترجمه ترگمان]انیشتین ملیت آمریکایی را در ۱۹۴۰ گرفته بود
[ترجمه گوگل]اینشتین در سال 1940 ملیت آمریکایی را به رسمیت شناخت
[ترجمه گوگل]اینشتین در سال 1940 ملیت آمریکایی را به رسمیت شناخت
6. He was naturalized after living in China for many years.
[ترجمه ترگمان]او به مدت چندین سال در چین زندگی می کرد
[ترجمه گوگل]او پس از سالها در چین زندگی می کرد
[ترجمه گوگل]او پس از سالها در چین زندگی می کرد
7. I have been naturalized to the place and to the manner of living.
[ترجمه ترگمان]من به محل زندگی و طرز زندگی آمده ام
[ترجمه گوگل]من به جایی و شیوه زندگی زندگی کردم
[ترجمه گوگل]من به جایی و شیوه زندگی زندگی کردم
8. English sporting terms have been naturalized in many languages.
[ترجمه ترگمان]اصطلاحات ورزشی انگلیسی در بسیاری از زبان ها به رسمیت شناخته شده است
[ترجمه گوگل]شرایط ورزشی انگلیسی در بسیاری از زبانها طبیعی است
[ترجمه گوگل]شرایط ورزشی انگلیسی در بسیاری از زبانها طبیعی است
9. This is the stud naturalized from Britain.
[ترجمه ترگمان]این ایالت از بریتانیا است
[ترجمه گوگل]این گلدان از انگلیس به دنیا آمده است
[ترجمه گوگل]این گلدان از انگلیس به دنیا آمده است
10. We should be naturalized to the new tide of the world.
[ترجمه ترگمان]باید به جزر و مد جدید جهان توجه داشته باشیم
[ترجمه گوگل]ما باید به جزایر جدید جهان ملحق شویم
[ترجمه گوگل]ما باید به جزایر جدید جهان ملحق شویم
11. The custom of shakehands has naturalized all over the world.
[ترجمه ترگمان]رسم of در سراسر جهان به رسمیت شناخته شده است
[ترجمه گوگل]سفارشی از shakehands در سراسر جهان naturalized
[ترجمه گوگل]سفارشی از shakehands در سراسر جهان naturalized
12. He was naturalized as a British citizen in 1940.
[ترجمه ترگمان]او در سال ۱۹۴۰ به عنوان یک شهروند انگلیسی انتخاب شد
[ترجمه گوگل]او در سال 1940 به عنوان یک شهروند بریتانیایی زندگی کرد
[ترجمه گوگل]او در سال 1940 به عنوان یک شهروند بریتانیایی زندگی کرد
13. In all, the Boston office naturalized 2052 citizens in 2000, compared to 923 in 1990, the Globe reported Wednesday.
[ترجمه ترگمان]گلوب روز چهارشنبه گزارش داد که در کل، دفتر بوستون شهروندان ۲۰۵۲ را در سال ۲۰۰۰ در مقایسه با ۹۲۳ در سال ۱۹۹۰ به رسمیت شناخته است
[ترجمه گوگل]در کل، دفتر بوستون در سال 2000، 2052 شهروند را در سال 2000، در مقایسه با 923 نفر در سال 1990، در ماه ژوئیه سال 2010 به شهادت رسید
[ترجمه گوگل]در کل، دفتر بوستون در سال 2000، 2052 شهروند را در سال 2000، در مقایسه با 923 نفر در سال 1990، در ماه ژوئیه سال 2010 به شهادت رسید
14. Few are naturalized and most do not wish to be.
[ترجمه ترگمان]تعداد کمی از آن ها تابعیت دارند و بیشتر تمایلی به بودن ندارند
[ترجمه گوگل]بعضی از آنها طبیعی هستند و اکثر آنها مایل نیستند
[ترجمه گوگل]بعضی از آنها طبیعی هستند و اکثر آنها مایل نیستند
کلمات دیگر: