• frightened, alarmed; filled with concern
panicked
انگلیسی به انگلیسی
جملات نمونه
1. the crowd panicked with the sound of explosion
در اثر سر و صدای انفجار مردم هراس زده شدند.
2. the inopportune arrival of the guests panicked my wife
ورود نابهنگام مهمانان زنم را دستپاچه کرد.
3. The crowd panicked at the sound of the guns.
[ترجمه ترگمان]جمعیت با شنیدن صدای توپ ها وحشت زده شد
[ترجمه گوگل]جمعیت از صدای اسلحه ها ناراحت شد
[ترجمه گوگل]جمعیت از صدای اسلحه ها ناراحت شد
4. Guests panicked and screamed when the bomb exploded.
[ترجمه ترگمان]میهمانان وقتی بمب منفجر شد جیغ کشیدند و جیغ کشیدند
[ترجمه گوگل]مهمانها هنگام بمب منفجر، فریاد می زدند
[ترجمه گوگل]مهمانها هنگام بمب منفجر، فریاد می زدند
5. The soldiers of the artillery train had panicked and cut the traces of their horses.
[ترجمه ترگمان]سربازان توپخانه دشمن وحشت زده و افسار اسب های خود را قطع کرده بودند
[ترجمه گوگل]سربازان قطار توپخانه ترسناک بودند و آثار اسب خود را بریده بودند
[ترجمه گوگل]سربازان قطار توپخانه ترسناک بودند و آثار اسب خود را بریده بودند
6. We will not be panicked into making a decision before we have considered all the evidence.
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه ما تمام شواهد را در نظر بگیریم، نگران تبدیل شدن به یک تصمیم نبودیم
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه همه مدارک را در نظر بگیریم، ما تصمیم به تصمیم گیری نخواهیم گرفت
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه همه مدارک را در نظر بگیریم، ما تصمیم به تصمیم گیری نخواهیم گرفت
7. The sound of gunfire panicked the crowd.
[ترجمه ترگمان]صدای شلیک گلوله جمعیت را به وحشت انداخت
[ترجمه گوگل]صدای تیراندازی، جمعیت را لرزاند
[ترجمه گوگل]صدای تیراندازی، جمعیت را لرزاند
8. I panicked when I saw smoke coming out of the engine.
[ترجمه ترگمان]وقتی دیدم دود از ماشین بیرون میاد وحشت کردم
[ترجمه گوگل]وقتی دیدم دود را از موتور بیرون می کشید، من را ناراحت کرد
[ترجمه گوگل]وقتی دیدم دود را از موتور بیرون می کشید، من را ناراحت کرد
9. The banks were panicked into selling dollars.
[ترجمه ترگمان]بانک ها نگران فروش دلار بودند
[ترجمه گوگل]بانک ها به فروش دلار دست زدند
[ترجمه گوگل]بانک ها به فروش دلار دست زدند
10. Sara panicked in the exam and didn't do herself justice.
[ترجمه ترگمان]سارا در امتحان دست پاچه شده بود و خود را به درستی انجام نداد
[ترجمه گوگل]سارا در آزمون امتحان کرد و عدالت خود را انجام نداد
[ترجمه گوگل]سارا در آزمون امتحان کرد و عدالت خود را انجام نداد
11. The thunder panicked the horses.
[ترجمه ترگمان]رعد و برق اسب ها را وحشت زده بود
[ترجمه گوگل]رعد و برق اسب ها را تکان داد
[ترجمه گوگل]رعد و برق اسب ها را تکان داد
12. The banks were panicked into selling sterling.
[ترجمه ترگمان]بانک ها برای فروش استرلینگ وحشت زده شدند
[ترجمه گوگل]بانک ها به فروش استرلینگ منتظر بودند
[ترجمه گوگل]بانک ها به فروش استرلینگ منتظر بودند
13. He panicked and ran as fast as he could to safety.
[ترجمه ترگمان]او وحشت زده و به سرعت می دوید و به سرعت می دوید
[ترجمه گوگل]او مضطرب و فرار کرد، همانطور که می توانست به ایمنی برسد
[ترجمه گوگل]او مضطرب و فرار کرد، همانطور که می توانست به ایمنی برسد
14. The clown panicked the audience with a gag.
[ترجمه ترگمان]دلقک با یک شوخی جمعیت را وحشت زده کرد
[ترجمه گوگل]دلقک تماشاگران را با صدای بلند تکان داد
[ترجمه گوگل]دلقک تماشاگران را با صدای بلند تکان داد
15. The government insisted that it would not be panicked into interest rate cuts.
[ترجمه ترگمان]دولت اصرار داشت که از کاهش نرخ بهره هراس نداشته باشد
[ترجمه گوگل]دولت اصرار داشت که به کاهش نرخ بهره نماند
[ترجمه گوگل]دولت اصرار داشت که به کاهش نرخ بهره نماند
پیشنهاد کاربران
مخفی شده
وحشت زده، مضطرب
کلمات دیگر: