کلمه جو
صفحه اصلی

neatly


بطور پاکیزه، بطور مرتب و آراسته، از روی سلیقه، ساده، بسادگی

انگلیسی به انگلیسی

• in an orderly manner; cleanly; tidily; in a dexterous manner

جملات نمونه

1. a rope ladder which stows neatly in a box
نردبان طنابی که به خوبی در یک جعبه جا می گیرد

2. Rule out neatly any words which you don't wish the examiner to read.
[ترجمه ترگمان]قانون را مرتب و مرتب، هر حرفی را که دلت نمی خواهد بخوانی، بنویس
[ترجمه گوگل]هر کلمه ای که خواندن امتحان را بخواهی انجام نده

3. He neatly aligned the flower-pots on the window-sill.
[ترجمه ترگمان]او با دقت گلدان های گل را روی درگاه پنجره قرار داد
[ترجمه گوگل]او گل های گلدان را روی آینه پنجره مرتب کرده است

4. The words of the song neatly encapsulate the mood of the country at that time.
[ترجمه ترگمان]کلمات این آهنگ به خوبی وضعیت کشور را در آن زمان بیان می کنند
[ترجمه گوگل]واژه های این آهنگ به طور منظم حالت خلق و خوی کشور را در آن زمان می پوشاندند

5. The squares of fabric were all sewn neatly together.
[ترجمه ترگمان]مربع پارچه همه با دقت به هم دوخته شده بود
[ترجمه گوگل]مربع های پارچه به طور منظم با هم جفت شدند

6. Children must learn to write neatly.
[ترجمه ترگمان]کودکان باید یاد بگیرند که تمیز بنویسند
[ترجمه گوگل]کودکان باید یاد بگیرند که به صورت منظم نوشته شوند

7. Dress neatly and attractively in an outfit appropriate to the job.
[ترجمه ترگمان]به دقت لباس بپوشید و با حالتی بسیار جذاب در یک لباس مناسب برای این کار لباس بپوشید
[ترجمه گوگل]لباس منظم و جذاب در لباس مناسب برای شغل

8. Her hair was neatly combed back.
[ترجمه ترگمان]موهایش را مرتب شانه زده بود
[ترجمه گوگل]موهایش به طرز شادابی کمرنگ شده بود

9. There were several pairs of riding boots ranked neatly in the hall.
[ترجمه ترگمان]چند جفت چکمه سواری در تالار به خوبی چیده شده بود
[ترجمه گوگل]چند جفت چکمه های سواری در سالن قرار داشتند

10. The problem was neatly summed up by one of the teachers.
[ترجمه ترگمان]این مشکل به طور منظم توسط یکی از معلم ها خلاصه شده بود
[ترجمه گوگل]این مشکل به وضوح توسط یکی از معلمان خلاصه شد

11. The quality products were neatly laid out in the exhibition hall.
[ترجمه ترگمان]محصولات با کیفیت خوب در تالار نمایشگاه عرضه شدند
[ترجمه گوگل]محصولات با کیفیت به طور منظم در سالن نمایشگاه گذاشته شد

12. He flipped it neatly on to the plate.
[ترجمه ترگمان]ان را مرتب روی بشقاب انداخت
[ترجمه گوگل]او آن را به صورت منظم بر روی صفحه قرار داد

13. The papers were lying neatly on his desk.
[ترجمه ترگمان]کاغذها را مرتب روی میزش گذاشته بودند
[ترجمه گوگل]مقالات بر روی میز خود منظمی دروغ می گویند

14. At the door was a neatly dressed, dignified man.
[ترجمه ترگمان]در آستانه در لباس تمیز و مرتبی به تن داشت
[ترجمه گوگل]در درب یک مرد منظمی لباس پوشیدنی بود

15. The fighter neatly fenced off a dangerous blow.
[ترجمه ترگمان]جنگجویی که به خوبی محصور شده بود یک ضربه خطرناک را از هم جدا کرد
[ترجمه گوگل]جنگنده به طور منظم از یک ضربه خطرناک محروم شد

پیشنهاد کاربران

- ( گفتن چیزی یا انجام دادن کاری ) به صورت ساده و موجز / آسان و اثرگذار
- شسته رُفته

شسته رُفته

ماهرانه، هوشمندانه

با قاعده با نظم

( به طور ) منظم، تمیز، قشنگ، به خوبی، به درستی

مرتباً

به طور مرتب


کلمات دیگر: