کلمه جو
صفحه اصلی

pantheism


همه خداگرایی، آیین وحدت وجود، فرضیه ای که خدا را مرکب از کلیه نیروها و پدیده های طبیعی میداند، همه خدایی، وحدت وجود

انگلیسی به فارسی

فرضیه ای که خدا را مرکب از کلیه نیروها و پدیده های طبیعی میداند، همه خدایی، وحدت وجود


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: pantheistic (adj.), pantheistically (adv.), pantheist (n.)
• : تعریف: the religious or philosophical doctrine that God is in all things and all things are part of God.

• philosophical doctrine that recognizes the divine in nature, doctrine that views the universe as a reflection of god
pantheism is the religious belief that god is in everything in nature and the universe.
pantheism is also a willingness to worship and believe in all gods.

جملات نمونه

1. This is not a plea for New Age pantheism by the back door.
[ترجمه ترگمان]این یک بهانه برای وحدت وجود دوران جدید از سوی در پشتی نیست
[ترجمه گوگل]این یک درخواست برای پانتیمیسم نیویورک توسط پشت درب نیست

2. Pantheism is also present in Buddhism, with Brahman being the life-force.
[ترجمه ترگمان]Pantheism نیز در مذهب بودا وجود دارد و Brahman نیروی زندگی است
[ترجمه گوگل]پانتئیزگی نیز در بودیسم وجود دارد، زیرا برهمن نیروی حیاتی است

3. From animism to naturalistic pantheism, there are various belief systems that deify the natural world.
[ترجمه ترگمان]از animism گرفته تا وحدت وجود naturalistic، سیستم های اعتقادی مختلفی وجود دارند که دنیای طبیعی را تضعیف می کنند
[ترجمه گوگل]از بینایی تا پانتئیسم طبیعی، سیستم های باور مختلف وجود دارد که جهان طبیعی را تحقیر می کنند

4. Pantheism is invariably present when the eternal and cyclic view of the cosmos prevails.
[ترجمه ترگمان]زمانی که نمای ابدی و حلقوی کیهان غالب است، Pantheism همواره در حال حاضر وجود دارد
[ترجمه گوگل]پانتئیزگی به طور مداوم در حال حاضر زمانی که دیدگاه ابدی و چرخه ای از کیهان غالب است

5. Pantheism either mutes or rejects the biblical teaching of the transcendence of God in favor of his radical immanence.
[ترجمه ترگمان]Pantheism یا mutes یا آموزه های انجیل از تعالی خدا به نفع immanence رادیکال خود را رد می کند
[ترجمه گوگل]پانتئیزگی یا تدریس کتاب مقدس تعالی خدا را به نفع تحقق افراطی او متوقف می کند یا آن را رد می کند

6. His religious philosophy tends towards pantheism.
[ترجمه ترگمان]فلسفه دینی او به سوی وحدت وجود گرایش دارد
[ترجمه گوگل]فلسفه مذهبی او به سمت پانتئیسم تمایل دارد

7. Infidelity prevails in Europe in the form of pantheism.
[ترجمه ترگمان]infidelity در اروپا به شکل وحدت وجود وجود دارد
[ترجمه گوگل]وفاداری در اروپا در قالب پانتهیم شناخته می شود

8. I understand the meaning of pantheism.
[ترجمه ترگمان]معنی pantheism را می فهمم
[ترجمه گوگل]من معنای پانتهیسم را درک می کنم

9. Ancient times the Peruvian Indians believed many kinds of polytheisms and pantheism religion.
[ترجمه ترگمان]در زمان های باستان بومیان پرو به بسیاری از انواع مذهبی و اعتقاد به وحدت وجود اعتقاد داشتند
[ترجمه گوگل]دوران باستان، سرخپوستان پرو، بسیاری از انواع گوناگون مذهبی و مذهب پانتئیسم را باور داشتند

10. He is surrounded by a chorus of sycophantic philosophers who have substituted pandiabolism for pantheism.
[ترجمه ترگمان]او توسط گروهی از فیلسوفان sycophantic احاطه شده است که pandiabolism را به سوی وحدت وجود جای داده اند
[ترجمه گوگل]او توسط گروهی از فیلسوفان سیکوپتانتی که پانتایبولیسم را برای پانتئیسم جایگزین کرده اند، احاطه شده است

11. The philosophy of Fichte and Schelling evolved into a kind of spiritual pantheism with a world-spirit directing all life and activity toward a final goal of sublime perfection.
[ترجمه ترگمان]فلسفه فیشته و شلینگ به نوعی آیین وحدت وجود روحانی با روح جهان تکامل یافت که همه حیات و فعالیت را به سوی هدف نهایی کمال متعالی هدایت می کرد
[ترجمه گوگل]فلسفه فیشت و شلینگ به نوعی پانتئیسم روحانی تبدیل شد و روح جهانگردان تمام زندگی و فعالیت را به سوی هدف نهایی کمال شگفت انگیز هدایت کرد

12. Most UUs know vaguely of the Transcendentalists, their alleged pantheism, their love of Nature, their intellectual and literary power.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم UUs، به طور مبهم، به طور مبهم از the، به سوی وحدت وجود، عشق به طبیعت، قدرت عقلانی و ادبی خود، خبر دارند
[ترجمه گوگل]اکثر UU ها به طور مبهمی از Transcendentalists، pantheism ادعا می کنند، عشق خود را به طبیعت، قدرت فکری و ادبی خود می دانند

13. The second part pays more attention to Yuan's choice and acceptance of Psychoanalysis, Aestheticism and Pantheism.
[ترجمه ترگمان]بخش دوم توجه بیشتری به انتخاب و پذیرش روان کاوی، aestheticism و Pantheism می کند
[ترجمه گوگل]بخش دوم توجه و توجه بیشتر به انتخاب یوان و پذیرش روانکاوی، زیبایی شناسی و پانتئیزیسم را جلب می کند

پیشنهاد کاربران

هَماخدا باوری.


کلمات دیگر: