(شوخی و غیره) زننده، مستهجن، وقیح، قبیح، دارای رنگ ناجور، دارای رنگ مغایر
off color
(شوخی و غیره) زننده، مستهجن، وقیح، قبیح، دارای رنگ ناجور، دارای رنگ مغایر
انگلیسی به فارسی
( colored off ) دارای رنگ ناجور، دارای رنگ مغایر، خل
انگلیسی به انگلیسی
صفت ( adjective )
• (1) تعریف: not of the standard or required color.
• مشابه: discolored, faded, garish, grayed, nonstandard, off, off-key, wrong, yellowed
• مشابه: discolored, faded, garish, grayed, nonstandard, off, off-key, wrong, yellowed
• (2) تعریف: improper or in poor taste, esp. of humor or innuendo dealing with sex.
• مترادف: bawdy, blue, dirty, racy, risqu�, suggestive
• مشابه: earthy, improper, indecent, indecorous, indelicate, lewd, naughty, obscene, salacious, salty, scabrous, smutty, unseemly
• مترادف: bawdy, blue, dirty, racy, risqu�, suggestive
• مشابه: earthy, improper, indecent, indecorous, indelicate, lewd, naughty, obscene, salacious, salty, scabrous, smutty, unseemly
• (3) تعریف: of unhealthy complexion; looking ill or downcast.
• مترادف: green, peaked, wan, washed-out
• مشابه: ashen, downcast, draggy, drained, ill, jaundiced, out of sorts, pale, run-down, sickly, unwell, weak
• مترادف: green, peaked, wan, washed-out
• مشابه: ashen, downcast, draggy, drained, ill, jaundiced, out of sorts, pale, run-down, sickly, unwell, weak
• not feeling well, pale, sickly
faded; improper, risque; not completely healthy (british)
faded; improper, risque; not completely healthy (british)
جملات نمونه
1. off-color jokes
شوخی های قبیح
2. You're looking a bit off color yourself, Mr. Young.
[ترجمه ترگمان]اقای یانگ، رنگت پریده
[ترجمه گوگل]شما آقایان یانگ کمی به دنبال رنگ هستید
[ترجمه گوگل]شما آقایان یانگ کمی به دنبال رنگ هستید
3. You look a bit off color yourself.
[ترجمه ترگمان] تو یکم رنگ خودت رو کم می کنی
[ترجمه گوگل]شما رنگ خود را کمی رنگ می بینید
[ترجمه گوگل]شما رنگ خود را کمی رنگ می بینید
4. She felt a bit off color, but she is much better now.
[ترجمه ترگمان]رنگش پریده بود، اما حالا خیلی بهتر شده
[ترجمه گوگل]او رنگ کمی را احساس کرد، اما اکنون خیلی بهتر است
[ترجمه گوگل]او رنگ کمی را احساس کرد، اما اکنون خیلی بهتر است
5. You are looking off color today.
[ترجمه ترگمان]امروز رنگت پریده
[ترجمه گوگل]امروز امروز رنگ رنگی را می بینید
[ترجمه گوگل]امروز امروز رنگ رنگی را می بینید
6. You look a bit off color youself. oh, I feel very tired, doctor.
[ترجمه ترگمان] یه کم رنگش پریده اوه، من خیلی احساس خستگی می کنم، دکتر
[ترجمه گوگل]شما خودتان کمی رنگ می بینید آه، من خیلی خسته ام دکتر
[ترجمه گوگل]شما خودتان کمی رنگ می بینید آه، من خیلی خسته ام دکتر
7. The jokes he told were quite off color.
[ترجمه ترگمان]The که به آن ها گفته بود کاملا روشن بود
[ترجمه گوگل]جوک های او گفتند کاملا رنگی هستند
[ترجمه گوگل]جوک های او گفتند کاملا رنگی هستند
8. Mary: Poor old dog . No wonder he off color. Is It'serious?
[ترجمه ترگمان] سگ بیچاره تعجبی ندا ره که رنگش پریده جدی میگی؟
[ترجمه گوگل]مریم ضعیف سگ قدیمی جای تعجب نیست که او رنگی دارد آیا جدی است؟
[ترجمه گوگل]مریم ضعیف سگ قدیمی جای تعجب نیست که او رنگی دارد آیا جدی است؟
9. New GB middle finger goes out, the off color value of convention of monochromatic glazed pottery is 0. 7 chromatism of numerical value is greater delegate is bigger.
[ترجمه ترگمان]با این حال انگشت میانی New از آن خارج می شود، و ارزش رنگ off of glazed monochromatic ۰ است ۷ chromatism از مقدار عددی بزرگ تر است
[ترجمه گوگل]انگشت میانی جدید GB از بین می رود، مقدار رنگ خالص سفال سفال از شیشه های رنگی یکسان است 7 کروماتیک عددی بیشتر نماینده بزرگتر است
[ترجمه گوگل]انگشت میانی جدید GB از بین می رود، مقدار رنگ خالص سفال سفال از شیشه های رنگی یکسان است 7 کروماتیک عددی بیشتر نماینده بزرگتر است
10. I'm a bit off color today.
[ترجمه ترگمان]امروز یه کم رنگش پریده
[ترجمه گوگل]من امروز کمی رنگ شده ام
[ترجمه گوگل]من امروز کمی رنگ شده ام
11. She felt a bit off color, but she's much better now. Thank you.
[ترجمه ترگمان]رنگش پریده بود، اما حالا حالش بهتر شده ممنون
[ترجمه گوگل]او کمی رنگ را احساس کرد، اما اکنون خیلی بهتر است متشکرم
[ترجمه گوگل]او کمی رنگ را احساس کرد، اما اکنون خیلی بهتر است متشکرم
12. You look off color yourself.
[ترجمه ترگمان] خودت رنگ خودتو عوض کن
[ترجمه گوگل]شما رنگ خود را نگاه می کنید
[ترجمه گوگل]شما رنگ خود را نگاه می کنید
13. I was caught in the rain yesterday. I'm a bit off color today.
[ترجمه El] دیروز تو بارون گیر کردم و امروز یکم حالم خوب نیست
[ترجمه ترگمان]دیروز توی بارون گیر افتاده بودم امروز یه کم رنگش پریده[ترجمه گوگل]دیروز من در باران گرفتار شدم من امروز کمی رنگ شده ام
پیشنهاد کاربران
( جوکِ ) بی ادبی
رنگ پریده
جوک بی ادبانه
زشت و زننده، توهین آمیز
vulgar and offensive
remarks or jokes are about sex and are slightly shocking.
Never pass along an off color jokes to those who you don't know well or you might offend them.
vulgar and offensive
remarks or jokes are about sex and are slightly shocking.
Never pass along an off color jokes to those who you don't know well or you might offend them.
بستگی دارد
یکی از معنی هایش اشتباه است
حالا ممکنه که جمله شما به معنی من ربطی نداشته باشه و با ترجمه کاربران دیگر هماهنگ باشد.
یکی از معنی هایش اشتباه است
حالا ممکنه که جمله شما به معنی من ربطی نداشته باشه و با ترجمه کاربران دیگر هماهنگ باشد.
کسی که حالش خوب نیست و رنگش پریده است.
ناخوش احوال.
کلمات دیگر: