نمک، نمک طعام، نمکدان، نمکزار، نمک میوه، نمک های طبی، نمک پاشیدن، نمک زدن به، شور کردن
salts
انگلیسی به فارسی
انگلیسی به انگلیسی
• substances produced from the reaction between acids and bases (chemistry)
جملات نمونه
1. metallic salts
املاح فلزدار
2. a dose of epsom salts
یک وعده سولفات دومنیزی
3. soil leached of its salts by too much rain
خاکی که باران های زیاد املاح آن را شسته و برده است
پیشنهاد کاربران
املاح
کلمات دیگر: