(پسر) روزنامه فروش، روزنامه رسان
paperboy
(پسر) روزنامه فروش، روزنامه رسان
انگلیسی به فارسی
(پسر) روزنامه فروش، روزنامه رسان
کتابفروشی
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: a boy who delivers newspapers, usu. along a specified route.
• boy who delivers newspapers to subscribers' homes
a paper boy is a boy who delivers newspapers to people's homes.
a paper boy is a boy who delivers newspapers to people's homes.
جملات نمونه
1. Read in studio A paperboy has been telling of his ordeal at the hands of a gunman.
[ترجمه ترگمان]بخوانید در استودیو \"paperboy\" در دستان یک مرد مسلح از امتحان خود مطلع شده است
[ترجمه گوگل]خواندن در استودیو یک مقاله نویس در حال صحبت از تلاش خود را به دست یک مسلح است
[ترجمه گوگل]خواندن در استودیو یک مقاله نویس در حال صحبت از تلاش خود را به دست یک مسلح است
2. They spent 40 minutes locked inside . . . another paperboy arriving for work raised the alarm.
[ترجمه ترگمان]اونا ۴۰ دقیقه اونجا زندانی شدن، یه نامه دیگه مونده که زنگ خطر رو بلند کنه
[ترجمه گوگل]آنها 40 دقیقه در داخل قفل شده اند یکی دیگر از خبرنگاران که برای کار کار می کردند زنگ خطر را برانگیخت
[ترجمه گوگل]آنها 40 دقیقه در داخل قفل شده اند یکی دیگر از خبرنگاران که برای کار کار می کردند زنگ خطر را برانگیخت
3. Mr Thomas sent her out with another paperboy to make sure she was all right.
[ترجمه ترگمان]اقای توماس او را بیرون فرستاد تا مطمئن شود که حالش خوب است
[ترجمه گوگل]آقای توماس با یک مقاله نویس دیگر او را فرستاد تا مطمئن شود که او درست است
[ترجمه گوگل]آقای توماس با یک مقاله نویس دیگر او را فرستاد تا مطمئن شود که او درست است
4. That bloody paperboy - why does he always deliver so late? It's not like he has a huge round to do.
[ترجمه ترگمان]این روزنامه فروشی لعنتی چرا همیشه این قدر دیر می کنه؟ مثل این نیست که اون یه دور بزرگ برای انجام دادن داشته باشه
[ترجمه گوگل]این paperboy خونین - چرا او همیشه تحویل چنین دیر؟ به نظر نمی رسد که او یک دور بزرگ برای انجام است
[ترجمه گوگل]این paperboy خونین - چرا او همیشه تحویل چنین دیر؟ به نظر نمی رسد که او یک دور بزرگ برای انجام است
5. Johnny has a job as a paperboy, but he wants a job in a gas station.
[ترجمه ترگمان]جانی به عنوان a شغل دارد، اما او می خواهد در یک پمپ بنزین کار کند
[ترجمه گوگل]جانی کار می کند به عنوان یک paperboy، اما او می خواهد کار در یک ایستگاه گاز
[ترجمه گوگل]جانی کار می کند به عنوان یک paperboy، اما او می خواهد کار در یک ایستگاه گاز
6. The paperboy used a wagon to help him make his deliveries.
[ترجمه ترگمان]روزنامه فروشی از یک ارابه برای کمک به او به او کمک کرده بود
[ترجمه گوگل]Paperboy از واگن برای کمک به او در تحویل خود استفاده کرد
[ترجمه گوگل]Paperboy از واگن برای کمک به او در تحویل خود استفاده کرد
7. Oilman-to-be Pickens also showed zeal as a 12-year-old paperboy, quickly expanding his 28-house paper route to 156 by taking over the routes of his competitors.
[ترجمه ترگمان]Oilman - نیز شور و شوق را به عنوان یک paperboy ۱۲ ساله نشان داد که به سرعت در حال گسترش مسیر کاغذ ۲۸ ساله خود به ۱۵۶ با در نظر گرفتن مسیرهای رقبای خود بود
[ترجمه گوگل]Pickens، نفتن به عنوان یک کتابفروشی 12 ساله نیز متواضع بود، به سرعت در حال گسترش مسیر خط 28 خانه خود را به 156 با عبور از مسیر رقبای خود
[ترجمه گوگل]Pickens، نفتن به عنوان یک کتابفروشی 12 ساله نیز متواضع بود، به سرعت در حال گسترش مسیر خط 28 خانه خود را به 156 با عبور از مسیر رقبای خود
8. The paperboy missed the porch and landed the paper right between Devon's giant tits.
[ترجمه ترگمان]روزنامه فروشی ایوان خانه را از دست داد و روزنامه را درست بین سینه های بزرگ دون دوان فرود آورد
[ترجمه گوگل]این مقالهنویس از حیاط بیرون زد و کاغذ راست را بین دختران غول پیکر دون قرار داد
[ترجمه گوگل]این مقالهنویس از حیاط بیرون زد و کاغذ راست را بین دختران غول پیکر دون قرار داد
9. Also write in "paperboy" to let me know you have actually read this post.
[ترجمه ترگمان]همچنین در \"paperboy\" بنویسید تا به من بگویید که شما در واقع این پست را خوانده اید
[ترجمه گوگل]همچنین در 'paperboy' بنویسید تا به من اطلاع دهید که این پست را خوانده اید
[ترجمه گوگل]همچنین در 'paperboy' بنویسید تا به من اطلاع دهید که این پست را خوانده اید
10. John has a job as a paperboy, but he wants a job in a gas station. His father says that a bird in hand is worth two in the bush.
[ترجمه ترگمان]جان یک شغل به عنوان a دارد، اما او می خواهد در یک پمپ بنزین کار کند پدرش می گوید که یک پرنده در دست ارزش دو نفر را دارد
[ترجمه گوگل]جان کار خود را به عنوان یک کتابفروشی، اما او می خواهد یک کار در یک ایستگاه گاز پدرش می گوید که یک پرنده در دست دو است در بوش
[ترجمه گوگل]جان کار خود را به عنوان یک کتابفروشی، اما او می خواهد یک کار در یک ایستگاه گاز پدرش می گوید که یک پرنده در دست دو است در بوش
11. I tried it on the paperboy this morning.
[ترجمه ترگمان]امروز صبح آن را امتحان کردم
[ترجمه گوگل]من صبح آن روز را در این روزنامه امتحان کردم
[ترجمه گوگل]من صبح آن روز را در این روزنامه امتحان کردم
12. Andy took his first job as a paperboy at age 11 and never looked back.
[ترجمه ترگمان]اندی اولین کار خود را در سن ۱۱ سالگی انجام داد و هرگز به عقب نگاه نکرد
[ترجمه گوگل]اندی اولین کار خود را به عنوان یک مقاله نویس در سن 11 سالگی انجام داد و هرگز به عقب نگاه نکرد
[ترجمه گوگل]اندی اولین کار خود را به عنوان یک مقاله نویس در سن 11 سالگی انجام داد و هرگز به عقب نگاه نکرد
13. When his family moved to Washington, D. C., Buffett became a paperboy for The Washington Postits rival the Times-Herald.
[ترجمه ترگمان]وقتی خانواده اش به واشنگتن رفتند، دی ج \" بافت \"به عنوان\" paperboy \"برای\" Washington Postits \"(Washington Postits)،\" Times - هرالد \" (Times Times)قرار گرفت
[ترجمه گوگل]وقتی خانواده اش به واشنگتن نقل مکان کرد، دیوید سی, بوفات یک مقاله نویس برای 'واشنگتن پستتیتس' رقیب 'تایمز هرالد' شد
[ترجمه گوگل]وقتی خانواده اش به واشنگتن نقل مکان کرد، دیوید سی, بوفات یک مقاله نویس برای 'واشنگتن پستتیتس' رقیب 'تایمز هرالد' شد
14. "My dog is so smart, " says the first owner, "that every morning he waits for the paperboy to come around.
[ترجمه ترگمان]صاحب اولی می گوید: \" سگ من خیلی باهوش است و هر روز صبح صبر می کند تا the بیاید
[ترجمه گوگل]صاحب اول میگوید: 'سگ من خیلی هوشمند است، هر روز صبح او برای خبرنگاران منتظر میماند
[ترجمه گوگل]صاحب اول میگوید: 'سگ من خیلی هوشمند است، هر روز صبح او برای خبرنگاران منتظر میماند
پیشنهاد کاربران
پسرروزنامه فروش
کلمات دیگر: