• carry out or produce by means of a computer, equip with computers; store in a computer; mechanize (also computerize)
computerise
انگلیسی به انگلیسی
جملات نمونه
1. The government invited tenders for a project to computerise the social security system.
[ترجمه ترگمان]دولت مناقصات یک پروژه برای کامپیوتری کردن سیستم امنیت اجتماعی را دعوت کرد
[ترجمه گوگل]دولت دعوتنامه هایی را برای یک سیستم کامپیوتری سیستم اجتماعی تأمین کرد
[ترجمه گوگل]دولت دعوتنامه هایی را برای یک سیستم کامپیوتری سیستم اجتماعی تأمین کرد
2. The whole shooting match is being computerised, which should significantly reduce delays.
[ترجمه ترگمان]کل این مسابقه تیراندازی کامپیوتری است که باید به طور قابل توجهی این تاخیرها را کاهش دهد
[ترجمه گوگل]تمام بازی تیراندازی کامپیوتری است که باید تاخیرها را به طور قابل توجهی کاهش دهد
[ترجمه گوگل]تمام بازی تیراندازی کامپیوتری است که باید تاخیرها را به طور قابل توجهی کاهش دهد
3. Some people are very mistrustful of computerised banking.
[ترجمه ترگمان]برخی افراد نسبت به بانکداری کامپیوتری بسیار بی اعتماد هستند
[ترجمه گوگل]بعضی از مردم از بانکداری کامپیوتری بی اعتبار هستند
[ترجمه گوگل]بعضی از مردم از بانکداری کامپیوتری بی اعتبار هستند
4. Their decision five years ago to computerise the company is now paying dividends.
[ترجمه ترگمان]تصمیم آن ها پنج سال پیش برای کامپیوتری کردن شرکت در حال حاضر سود سهام است
[ترجمه گوگل]تصمیمی که پنج سال پیش برای رایزنی با این شرکت در حال انجام است، اکنون سود سهام را به عهده دارد
[ترجمه گوگل]تصمیمی که پنج سال پیش برای رایزنی با این شرکت در حال انجام است، اکنون سود سهام را به عهده دارد
5. AR-WACC has decided to establish a computerised communication data bank for the Region.
[ترجمه ترگمان]فعالین حقوق حیوانات تصمیم گرفته اند که یک بانک اطلاعاتی کامپیوتری برای این منطقه ایجاد کنند
[ترجمه گوگل]AR-WACC تصمیم گرفته است که یک بانک داده ارتباطی کامپیوتری را برای منطقه ایجاد کند
[ترجمه گوگل]AR-WACC تصمیم گرفته است که یک بانک داده ارتباطی کامپیوتری را برای منطقه ایجاد کند
6. This computerised index replaced a card index system that used to have to be updated by hand by bureaux staff.
[ترجمه ترگمان]این شاخص کامپیوتری یک سیستم شاخص کارت را جایگزین کرد که سابقا توسط کارمندان دفتر به روز می شد
[ترجمه گوگل]این شاخص کامپیوتری یک سیستم شاخص کارت را جایگزین کرد که بایستی توسط کارکنان ادارات به صورت دستی به روز شود
[ترجمه گوگل]این شاخص کامپیوتری یک سیستم شاخص کارت را جایگزین کرد که بایستی توسط کارکنان ادارات به صورت دستی به روز شود
7. But computerised turnstile operations have made it almost impossible to fiddle the attendance figures in modern times.
[ترجمه ترگمان]اما عملیات کامپیوتری در درجه اول تقریبا غیرممکن ساخته است که ارقام حضور را در دوران جدید به دست آورد
[ترجمه گوگل]اما عملیات چرخشی کامپیوتری، تقریبا غیرممکن است که بتواند در زمان های مدرن، میزان حضور حضور داشته باشد
[ترجمه گوگل]اما عملیات چرخشی کامپیوتری، تقریبا غیرممکن است که بتواند در زمان های مدرن، میزان حضور حضور داشته باشد
8. We maintain a computerised database of potential acquirers against which we screen all opportunities that come to our attention.
[ترجمه ترگمان]ما یک پایگاه داده کامپیوتری از acquirers بالقوه را حفظ می کنیم که در آن همه فرصت هایی را که به توجه ما می رسد را بر روی آن نمایش می دهیم
[ترجمه گوگل]ما یک پایگاه داده کامپیوتری از متقاضیان بالقوه نگهداری می کنیم که بر روی آن همه فرصت هایی را که توجه ما را به خود جلب می کنند، می بینیم
[ترجمه گوگل]ما یک پایگاه داده کامپیوتری از متقاضیان بالقوه نگهداری می کنیم که بر روی آن همه فرصت هایی را که توجه ما را به خود جلب می کنند، می بینیم
9. The machine is fitted with a computerised management system to control stock flow.
[ترجمه ترگمان]این دستگاه با یک سیستم مدیریت کامپیوتری برای کنترل جریان موجودی تجهیز شده است
[ترجمه گوگل]دستگاه دارای یک سیستم مدیریت کامپیوتری برای کنترل جریان سهام است
[ترجمه گوگل]دستگاه دارای یک سیستم مدیریت کامپیوتری برای کنترل جریان سهام است
10. This year the Railway has introduced a fully computerised reservation system to handle bookings for the 000 seats that are available.
[ترجمه ترگمان]امسال راه آهن یک سیستم ذخیره کامپیوتری کامل را برای رسیدگی به the صندلی که در دسترس هستند، معرفی کرده است
[ترجمه گوگل]این سال راه آهن یک سیستم رزرو کاملا کامپیوتری را برای رسیدگی به رزرو صندلیهای 000 که در دسترس هستند معرفی کرده است
[ترجمه گوگل]این سال راه آهن یک سیستم رزرو کاملا کامپیوتری را برای رسیدگی به رزرو صندلیهای 000 که در دسترس هستند معرفی کرده است
11. What is clear is that the most successful computerised personnel systems link payroll and personnel together.
[ترجمه ترگمان]چیزی که واضح است این است که موفق ترین سیستم های کامپیوتری، حقوق و پرسنل را به هم وصل می کنند
[ترجمه گوگل]واضح است که موفق ترین سیستم پرسنلی کامپیوتری، حقوق و دستمزد و پرسنل را با یکدیگر متحد می کند
[ترجمه گوگل]واضح است که موفق ترین سیستم پرسنلی کامپیوتری، حقوق و دستمزد و پرسنل را با یکدیگر متحد می کند
12. This involves a search of computerised databases against these criteria by using standard industry classification codes.
[ترجمه ترگمان]این شامل جستجوی پایگاه داده های کامپیوتری علیه این معیارها با استفاده از کده ای طبقه بندی صنعتی استاندارد است
[ترجمه گوگل]این شامل جستجوی پایگاه های کامپیوتری در برابر این معیارها با استفاده از کدهای دسته بندی استاندارد صنعت است
[ترجمه گوگل]این شامل جستجوی پایگاه های کامپیوتری در برابر این معیارها با استفاده از کدهای دسته بندی استاندارد صنعت است
13. But large-scale efforts to computerise health records tend to run into bureaucratic, technical and ethical problems.
[ترجمه ترگمان]اما تلاش های گسترده برای کامپیوتری کردن سوابق بهداشتی، منجر به مشکلات اداری، فنی و اخلاقی می شود
[ترجمه گوگل]اما تلاش های بزرگ در زمینه کامپیوتر کردن پرونده های سلامتی به مشکلات بوروکراتیک، فنی و اخلاقی منجر می شود
[ترجمه گوگل]اما تلاش های بزرگ در زمینه کامپیوتر کردن پرونده های سلامتی به مشکلات بوروکراتیک، فنی و اخلاقی منجر می شود
14. They have decided to computerise the accounts department.
[ترجمه ترگمان]اونا تصمیم گرفتن اداره حساب ها رو کنترل کنن
[ترجمه گوگل]آنها تصمیم گرفتند که بخش حسابداری را کامپایل کنند
[ترجمه گوگل]آنها تصمیم گرفتند که بخش حسابداری را کامپایل کنند
کلمات دیگر: