کلمه جو
صفحه اصلی

duplicitous


آدم دورو، فریبکار، دغل، دغلباز، ناروزن، ناروزن he is a duplicitous man او آدم دورویی است

انگلیسی به فارسی

آدم دورو، فریبکار، دغل، دغل‌باز، ناروزن


انگلیسی به انگلیسی

• deceptive; two-faced

مترادف و متضاد

deceptive


Synonyms: cheating, deceitful, dishonest, double-dealing, shady, two-faced, two-timing


جملات نمونه

1. he is a duplicitous man
او آدم دورویی است.

2. He is a possessive, duplicitous and unreasonable man.
[ترجمه مجید وحید] او مردی تملک گرا ، ریاکار و غیرمنطقی است.
[ترجمه ترگمان]اون یه possessive، duplicitous و unreasonable
[ترجمه گوگل]او مرد متعهد، دوتایی و غیر منطقی است

3. He promised to take duplicitous physicians before a medical ethics board and strip them of their credentials.
[ترجمه ترگمان]او قول داد که پزشکان duplicitous را قبل از یک هیات اخلاق پزشکی بپذیرد و آن ها را از اعتبار خود محروم کند
[ترجمه گوگل]او وعده داده است که پزشکان متخلف را قبل از هیئت علمی اخلاق پزشکی بپذیرد و آنها را از مدارک خود حذف کند

4. In the presidential campaign, his opponents attacked him duplicitous and engage in intrigue.
[ترجمه ترگمان]در مبارزات انتخاباتی، مخالفان او به او حمله کردند و به توطئه پرداختند
[ترجمه گوگل]در مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری، مخالفانش به او حمله کردند و درگیر فتنه بودند

5. If someone has been duplicitous, it may come as devastating disillusioning news and may bring a final break with that person.
[ترجمه ترگمان]اگر کسی duplicitous باشد، ممکن است به عنوان خبره ای ناخوشایند disillusioning باشد و ممکن است یک ضربه نهایی را با آن فرد به همراه داشته باشد
[ترجمه گوگل]اگر کسی دچار اختلال شده باشد، ممکن است به عنوان اخبار خلع سلاح خلع سلاح خیز برود و ممکن است این شخص با یک شکست نهایی مواجه شود

6. We should be in criminal court this very moment, trying this obscenely duplicitous school for conspiracy to commit murder.
[ترجمه ترگمان]ما باید در این لحظه در یک دادگاه جنایی باشیم، و این مدرسه را به خاطر توطئه برای ارتکاب به قتل انجام دهیم
[ترجمه گوگل]در این لحظه ما باید در این دادگاه جنایی حضور داشته باشیم، این مدرسه را به خاطر توطئه برای قتل، تلاش کنیم

7. As lobbyists, sports officials, sponsors and governments vied for advantage, the politics became duplicitous.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که مبلغان پارلمانی، مقامات ورزشی، حامیان و دولت ها برای سود رقابت کردند، سیاست تبدیل به duplicitous شد
[ترجمه گوگل]به عنوان لابی گران، مقامات ورزشی، حامیان مالی و دولت ها از مزایای رقابت می کردند، سیاست های متضاد تبدیل شد

8. It may also be used to describe a person's duplicitous personality, but mostly in the eulogistic sense.
[ترجمه ترگمان]همچنین ممکن است برای توصیف شخصیت duplicitous فرد مورد استفاده قرار گیرد، اما عمدتا به مفهوم eulogistic
[ترجمه گوگل]همچنین ممکن است برای توصیف شخصیت دوتایی شخص استفاده شود، اما بیشتر به معنای عرفانی است

9. She has three men in pursuit, but in a duplicitous and fed the young officers silence.
[ترجمه ترگمان]سه مرد در حال تعقیب هستند، اما در a و در سکوت افسران جوان سکوت اختیار می کنند
[ترجمه گوگل]او سه نفر را در تعقیب و تربیت دارد، اما افسر جوان جوان سکوت کرده است

10. But the phone and cable companies are themselves being duplicitous.
[ترجمه ترگمان]اما تلفن و شرکت های کابلی خود are هستند
[ترجمه گوگل]اما شرکت های تلفن و کابلی خودشان چندان هم نیستند

11. IT IS hard to find a crueller or more duplicitous government than Sudan's.
[ترجمه ترگمان]پیدا کردن یک دولت crueller یا بیشتر از سودان دشوار است
[ترجمه گوگل]این سخت است که یک کشیش یا دولت دوجانبه بیشتر از سودان پیدا کند

He is a duplicitous man.

او آدم دورویی است.



کلمات دیگر: