مقام و قدرت که برای پیشبرد هدف های فردی مورد سو استفاده قرار گیرد، مسند زورگویی
bully pulpit
مقام و قدرت که برای پیشبرد هدف های فردی مورد سو استفاده قرار گیرد، مسند زورگویی
انگلیسی به فارسی
مقام و قدرت که برای پیشبرد هدفهای فردی مورد سوءاستفاده قرار گیرد، مسند زورگویی
منبر قلدر
انگلیسی به انگلیسی
• position or office of influence that provides an ideal place from which to spread one's views or opinions
جملات نمونه
1. And Clinton's ability to use the presidential bully pulpit has of course been massively compromised by events since 199
[ترجمه ترگمان]و توانایی کلینتون برای استفاده از منبر قدرت ریاست جمهوری از سال ۱۹۹ به طور کامل در معرض خطر قرار داشته است
[ترجمه گوگل]از سال 199 تا کنون، توانایی کلینتون برای استفاده از خلبان مبارزه با رژیم صهیونیستی به شدت در معرض خطر قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]از سال 199 تا کنون، توانایی کلینتون برای استفاده از خلبان مبارزه با رژیم صهیونیستی به شدت در معرض خطر قرار گرفته است
2. Use the bully pulpit to make school-to-work an ongoing part of the school-reform agenda.
[ترجمه ترگمان]از منبر عالی برای وادار کردن مدرسه به کار در بخش در حال پیشرفت برنامه اصلاحات مدرسه استفاده کنید
[ترجمه گوگل]از کتابخانه قلدر استفاده کنید تا بخش مدرسه ای از دستور کار اصلاحات مدرسه را به مدرسه برساند
[ترجمه گوگل]از کتابخانه قلدر استفاده کنید تا بخش مدرسه ای از دستور کار اصلاحات مدرسه را به مدرسه برساند
3. Abuse of the bully pulpit makes a leader just a plain bully.
[ترجمه ترگمان]سو استفاده از منبر زورگو باعث می شود که رهبری یک قلدر ساده باشد
[ترجمه گوگل]سوء استفاده از انبار قلدر، یک رهبر را فقط یک قلدر ساده می کند
[ترجمه گوگل]سوء استفاده از انبار قلدر، یک رهبر را فقط یک قلدر ساده می کند
4. Bill Clinton will mount the bully pulpit and tell you whatever he thinks you want to hear.
[ترجمه ترگمان]بیل کلینتون پشت منبر است و هر چیزی را که فکر می کند دوست دارید به شما بگوید
[ترجمه گوگل]بیل کلینتون خلبان کلاهبرداری را برپا می کند و به شما می گوید که هرچه می خواهد بخواند
[ترجمه گوگل]بیل کلینتون خلبان کلاهبرداری را برپا می کند و به شما می گوید که هرچه می خواهد بخواند
5. So what did he do with the bully pulpit that he was handed by his peers?
[ترجمه ترگمان]پس او با منبر زورگو خود چه کار کرد که توسط همسالان خود تحویل داده شد؟
[ترجمه گوگل]پس چه کارهایی را با خزانه دشمن انجام داد که او توسط همسالانش دستگیر شد؟
[ترجمه گوگل]پس چه کارهایی را با خزانه دشمن انجام داد که او توسط همسالانش دستگیر شد؟
6. Mrs Richards views her new office as a bully pulpit.
[ترجمه ترگمان]خانم ریچاردز، دفتر جدید خود را به عنوان یک منبر زورگو در نظر می گیرد
[ترجمه گوگل]خانم ریچاردز دفتر جدیدش را به عنوان یک خلبان قلدر می بیند
[ترجمه گوگل]خانم ریچاردز دفتر جدیدش را به عنوان یک خلبان قلدر می بیند
7. The American presidency is a bully pulpit.
[ترجمه ترگمان]ریاست جمهوری آمریکا یک منبر عالی است
[ترجمه گوگل]ریاست جمهوری آمریکا یک منازعه قلدر است
[ترجمه گوگل]ریاست جمهوری آمریکا یک منازعه قلدر است
8. And he has what is called the bully pulpit.
[ترجمه ترگمان]و اون چیزی رو داره که بهش می گن bully
[ترجمه گوگل]و او چیزی است که به نام 'قلدر' اداره می شود
[ترجمه گوگل]و او چیزی است که به نام 'قلدر' اداره می شود
9. Theodore Roosevelt (1901-190 so enjoyed the “bully pulpit” that he came out of retirement to run again for the presidency.
[ترجمه ترگمان]تئودور روزولت (۱۹۰۱ - ۱۹۰)از \"منبر عالی\" که از بازنشستگی بیرون آمد تا مجددا برای ریاست جمهوری رقابت کند، لذت برد
[ترجمه گوگل]تئودور روزولت (1901-190) از 'منبر قلدر' لذت برد، که او از دوران بازنشستگی برای دوباره ریاست جمهوری به کار خود ادامه داد
[ترجمه گوگل]تئودور روزولت (1901-190) از 'منبر قلدر' لذت برد، که او از دوران بازنشستگی برای دوباره ریاست جمهوری به کار خود ادامه داد
10. The president has been using the bully pulpit of the White House to argue for a deal, and is quite willing to use campaign-style tactics to exert maximum pressure.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور از منبر عالی کاخ سفید برای بحث در مورد معامله استفاده کرده و کاملا مایل است که از تاکتیک های سبک کمپین برای اعمال فشار حداکثر استفاده کند
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور از مناصب قلعه کاخ سفید برای استدلال برای معامله استفاده کرده است و کاملا مایل است تاکتیک های سبک کمپین را برای اعمال فشار حداکثر استفاده کند
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور از مناصب قلعه کاخ سفید برای استدلال برای معامله استفاده کرده است و کاملا مایل است تاکتیک های سبک کمپین را برای اعمال فشار حداکثر استفاده کند
11. But the president’s bully pulpit is not what it was before the rise of partisan cable television and the cacophony of the blogosphere empowered the obfuscators.
[ترجمه ترگمان]اما منبر زورگو رئیس جمهور آن چیزی نیست که پیش از ظهور تلویزیون کابلی حزبی و the of که the را قدرتمند کرده بود، نبود
[ترجمه گوگل]اما قاچاقچیان قلدر رییس جمهور آن چیزی نیست که قبل از ظهور تلویزیون کابلی حزبی بود و کلاسی از وبلاگنویسی، موجب اختلال در تضاد شد
[ترجمه گوگل]اما قاچاقچیان قلدر رییس جمهور آن چیزی نیست که قبل از ظهور تلویزیون کابلی حزبی بود و کلاسی از وبلاگنویسی، موجب اختلال در تضاد شد
12. Only the president has sufficient stature and bully pulpit to ease relations between different social groupings.
[ترجمه ترگمان]تنها رئیس جمهور به اندازه کافی مقام و منبر قدرت کافی دارد تا روابط بین گروه های مختلف اجتماعی را کاهش دهد
[ترجمه گوگل]تنها رییس جمهور دارای روحیه کافی و قصاص برای تقویت روابط بین گروه های اجتماعی مختلف است
[ترجمه گوگل]تنها رییس جمهور دارای روحیه کافی و قصاص برای تقویت روابط بین گروه های اجتماعی مختلف است
13. Arguably, all he has left is the bully pulpit.
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم تنها چیزی که باقی مانده منبر است
[ترجمه گوگل]مسلما، همه او را ترک کرده است کاخ قلعه
[ترجمه گوگل]مسلما، همه او را ترک کرده است کاخ قلعه
14. And remember, Mr. Obama has the bully pulpit; it’s his job to persuade America to do what needs to be done.
[ترجمه ترگمان]و به خاطر داشته باشید که آقای اوباما منبر زورگو را دارد؛ وظیفه او این است که آمریکا را قانع کند که کاری را که باید انجام شود، انجام دهد
[ترجمه گوگل]و به یاد داشته باشید، آقای اوباما منبر قلدر است؛ این کار او برای متقاعد کردن آمریکا به انجام کاری است که باید انجام شود
[ترجمه گوگل]و به یاد داشته باشید، آقای اوباما منبر قلدر است؛ این کار او برای متقاعد کردن آمریکا به انجام کاری است که باید انجام شود
15. This overlaps with but is distinct from the concept of the presidential “bully pulpit”—the President’s power to appeal directly to the people for support of his policies.
[ترجمه ترگمان]این همپوشانی با اما از مفهوم \"منبر قدرت\" رئیس جمهور متمایز است - قدرت رئیس جمهور برای جلب حمایت مستقیم مردم برای حمایت از سیاست های او
[ترجمه گوگل]این با هم تداخل دارد، اما از مفهوم 'منبر قلدر' ریاست جمهوری - قدرت رئیس جمهور برای درخواست مستقیم به مردم برای حمایت از سیاست هایش متمایز است
[ترجمه گوگل]این با هم تداخل دارد، اما از مفهوم 'منبر قلدر' ریاست جمهوری - قدرت رئیس جمهور برای درخواست مستقیم به مردم برای حمایت از سیاست هایش متمایز است
پیشنهاد کاربران
جایگاه قدرت
کلمات دیگر: