(مقاربت دردناک یا مشکل مثلا به واسطه ی اختلاف اندازه ها) دش هماغوشی
dyspareunia
(مقاربت دردناک یا مشکل مثلا به واسطه ی اختلاف اندازه ها) دش هماغوشی
انگلیسی به فارسی
(مقاربت دردناک یا مشکل برای مثال بهدلیل اختلاف اندازهها) دشهمآغوشی
dyspareunia
انگلیسی به انگلیسی
• painful coitus, painful intercourse
جملات نمونه
1. Dyspareunia is positively associated with current breastfeeding, perineal damage and assisted vaginal delivery.
[ترجمه ترگمان]Dyspareunia به طور مثبت با شیردهی جریان، آسیب perineal و زایمان واژینال همراه می شود
[ترجمه گوگل]Dyspareunia به طور مثبت با شیردهی فعلی، آسیب پریدگی و تحویل واژن کمک می کند
[ترجمه گوگل]Dyspareunia به طور مثبت با شیردهی فعلی، آسیب پریدگی و تحویل واژن کمک می کند
2. The most common symptoms are dysmenorrhea dyspareunia and low back pain that worsens during menses.
[ترجمه ترگمان]شایع ترین علائم عبارتند از dysmenorrhea dyspareunia و درد کمر کم که در طول menses بدتر می شوند
[ترجمه گوگل]شایعترین نشانه ها دیس منوره دیسپورونیا و کمر درد است که در طول دوره زمانی بدتر می شود
[ترجمه گوگل]شایعترین نشانه ها دیس منوره دیسپورونیا و کمر درد است که در طول دوره زمانی بدتر می شود
3. Explain why the term " dyspareunia" is inadequate.
[ترجمه ترگمان]توضیح دهید که چرا واژه \"dyspareunia\" ناکافی است
[ترجمه گوگل]توضیح دهید که چرا اصطلاح 'dyspareunia' نامناسب است
[ترجمه گوگل]توضیح دهید که چرا اصطلاح 'dyspareunia' نامناسب است
4. Pain during sex (dyspareunia) can be caused by many of the conditions we've discussed, most of which are treatable.
[ترجمه ترگمان]درد در طول سکس (dyspareunia)می تواند ناشی از بسیاری از شرایط مورد بحث باشد، که بیشتر آن ها قابل درمان هستند
[ترجمه گوگل]درد در طول رابطه جنسی (dyspareunia) می تواند ناشی از بسیاری از شرایطی است که ما بحث کرده ایم، که بیشتر آنها قابل درمان هستند
[ترجمه گوگل]درد در طول رابطه جنسی (dyspareunia) می تواند ناشی از بسیاری از شرایطی است که ما بحث کرده ایم، که بیشتر آنها قابل درمان هستند
5. Among them, 6 75% patients had dyspareunia and vagina xeransis in the following 3 months, and 327% 6 months later, but the incidence rate didn't return to pre-operation level ( 1%).
[ترجمه ترگمان]در بین آن ها، ۶ درصد بیماران dyspareunia و مهبل در ۳ ماه بعد، و ۳۲۷ درصد بعد، اما نرخ شیوع آن به سطح قبل از عملیات (۱ %)باز نشد
[ترجمه گوگل]در میان آنها 6٪ 75٪ بیماران دیزپورانونی و واژن کرانسس در 3 ماه بعد و 327٪ 6 ماه بعد داشتند، اما میزان بروز آن به سطح پیش از عمل (1٪) بازگشتی نداشت
[ترجمه گوگل]در میان آنها 6٪ 75٪ بیماران دیزپورانونی و واژن کرانسس در 3 ماه بعد و 327٪ 6 ماه بعد داشتند، اما میزان بروز آن به سطح پیش از عمل (1٪) بازگشتی نداشت
6. Evaluation for dyspareunia should include careful assessment of the genital tract and an attempt to reproduce symptoms during bimanual examination.
[ترجمه ترگمان]ارزیابی برای dyspareunia باید شامل ارزیابی دقیق دستگاه تناسلی و تلاش برای تولید علایم در طی آزمایش bimanual باشد
[ترجمه گوگل]ارزیابی برای dyspareunia باید شامل ارزیابی دقیق دستگاه تناسلی و تلاش برای تکثیر علائم در معاینه دو طرفه باشد
[ترجمه گوگل]ارزیابی برای dyspareunia باید شامل ارزیابی دقیق دستگاه تناسلی و تلاش برای تکثیر علائم در معاینه دو طرفه باشد
7. The sexual problems of women after delivery included dyspareunia, vaginal dryness, orgasm disorder and vaginal relaxation, etc.
[ترجمه ترگمان]مشکلات جنسی زنان پس از زایمان شامل dyspareunia، خشکی واژینال، disorder orgasm و تمدد اعصاب واژینال و غیره می شود
[ترجمه گوگل]مشکلات جنسی زنان پس از زایمان عبارتند از دیسپارونی، خشکی واژن، اختلال ارگاسم و آرام سازی واژن، و غیره
[ترجمه گوگل]مشکلات جنسی زنان پس از زایمان عبارتند از دیسپارونی، خشکی واژن، اختلال ارگاسم و آرام سازی واژن، و غیره
8. Before and after surgery, patients were also questioned about sexual function and symptoms of urinary dysfunction, dyspareunia, and bowel dysfunction.
[ترجمه ترگمان]قبل و بعد از جراحی، بیماران در مورد عملکرد جنسی و علائم اختلال عملکرد ادرار، dyspareunia و نقص عملکرد روده مورد سوال قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]قبل و بعد از جراحی، بیماران نیز در مورد عملکرد جنسی و علائم اختلال ادراری، دیسپورونی و اختلال در روده مورد سوال قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]قبل و بعد از جراحی، بیماران نیز در مورد عملکرد جنسی و علائم اختلال ادراری، دیسپورونی و اختلال در روده مورد سوال قرار گرفتند
9. In addition to primary amenorrhea, the patient suffers infertility, dyspareunia and even difficulty in intercourse.
[ترجمه ترگمان]علاوه بر آمنوره شیردهی، بیمار دچار ناباروری، dyspareunia و حتی دشواری در آمیزش است
[ترجمه گوگل]علاوه بر آمنوره اولیه، بیمار دچار ناباروری، دیسپورونی و حتی مشکل در مقاربت می شود
[ترجمه گوگل]علاوه بر آمنوره اولیه، بیمار دچار ناباروری، دیسپورونی و حتی مشکل در مقاربت می شود
10. Objective To evaluate the effects of laparoscopic uterine nerve ablation(LUNA)on dysmenorrhea, chronic pelvic pain and dyspareunia of adenomyosis.
[ترجمه ترگمان]هدف ارزیابی اثرات اعصاب laparoscopic رحمی بر روی dysmenorrhea، درده ای مزمن لگن و dyspareunia of
[ترجمه گوگل]هدف: ارزیابی اثر لاپاراسکوپیک برداشتن عصب رحم (LUNA) بر دیسمنوره، درد لگن مزمن و دیسپرونی آدنومیوز
[ترجمه گوگل]هدف: ارزیابی اثر لاپاراسکوپیک برداشتن عصب رحم (LUNA) بر دیسمنوره، درد لگن مزمن و دیسپرونی آدنومیوز
11. A. Symptoms of vaginitis include vaginal discharge, pruritus, irritation, soreness, odor, dyspareunia and dysuria.
[ترجمه ترگمان]پاسخ: علایم of شامل تخلیه واژینال، خارش، سوزش، بوی ناخوشایند، بو dyspareunia و dysuria می شوند
[ترجمه گوگل]A علائم واژینیت عبارتند از ترشحات واژن، خارش، سوزش، درد، بوی، دیسپورونی و دیسوری
[ترجمه گوگل]A علائم واژینیت عبارتند از ترشحات واژن، خارش، سوزش، درد، بوی، دیسپورونی و دیسوری
12. F. Interstitial cystitis is characterized by urinary urgency bladder discomfort and a sense of inadequate emptying of the bladder. Dyspareunia is often present. Cystoscopy is diagnostic.
[ترجمه ترگمان]F Interstitial cystitis با درد مثانه و احساس تخلیه ناکافی مثانه مشخص می شود Dyspareunia اغلب وجود دارد Cystoscopy تشخیصی است
[ترجمه گوگل]F فاکتور بینابینی با ناراحتی ناشی از اورژانس ادراری و احساس تخلیه ناکافی مثانه مشخص می شود Dyspareunia اغلب در دسترس است سیستوسکوپی تشخیصی است
[ترجمه گوگل]F فاکتور بینابینی با ناراحتی ناشی از اورژانس ادراری و احساس تخلیه ناکافی مثانه مشخص می شود Dyspareunia اغلب در دسترس است سیستوسکوپی تشخیصی است
13. The preoperative diagnosis rate of adenomyosis was 7 31%, and the patients with adenomyosis usually suffered from dysmenorrhea (7 08%), dyspareunia (3 08%) and seldom secondary anemia ( 38%) .
[ترجمه ترگمان]نرخ تشخیص preoperative adenomyosis برابر با ۳۱ درصد بود و بیماران مبتلا به adenomyosis معمولا از dysmenorrhea (۷ % %)، dyspareunia (۳ % %)و کم تر کم خونی (۳۸ درصد)رنج می بردند
[ترجمه گوگل]میزان تشخیص قبل از عمل آدنومایوز 7٪ بود و بیماران مبتلا به آدنومیوز معمولا مبتلا به دیسمنوره (8٪)، دیسپورونی (08٪) و کمخونی شدید ثانویه (38٪) بودند
[ترجمه گوگل]میزان تشخیص قبل از عمل آدنومایوز 7٪ بود و بیماران مبتلا به آدنومیوز معمولا مبتلا به دیسمنوره (8٪)، دیسپورونی (08٪) و کمخونی شدید ثانویه (38٪) بودند
14. There might be discomfort or even pain during intercourse (called dyspareunia ) felt deep within the pelvis.
[ترجمه ترگمان]ممکن است ناراحتی و یا حتی درد در طول intercourse (به نام dyspareunia)عمیق در لگن وجود داشته باشد
[ترجمه گوگل]ممکن است احساس ناراحتی یا حتی درد در هنگام مقاربت (دیسپورونیا) به داخل لگن احساس شود
[ترجمه گوگل]ممکن است احساس ناراحتی یا حتی درد در هنگام مقاربت (دیسپورونیا) به داخل لگن احساس شود
پیشنهاد کاربران
دیس پارونی
dyspareunia ( روان شناسی )
واژه مصوب: دردآمیزش
تعریف: آمیزش جنسی دردناک به ویژه در زنان
واژه مصوب: دردآمیزش
تعریف: آمیزش جنسی دردناک به ویژه در زنان
کلمات دیگر: