• plug up hole; block a passage, block something so that it does not function properly; strike, beat, hit repeatedly (slang); injure, bruise (slang)
bung up
انگلیسی به انگلیسی
جملات نمونه
1. She tripped,fell,and bunged up her knees.
[ترجمه ترگمان]پایش لیز خورد و افتاد و زانو زد
[ترجمه گوگل]او از خواب بیدار شد، سقوط کرد، و زانوهایش را گرفت
[ترجمه گوگل]او از خواب بیدار شد، سقوط کرد، و زانوهایش را گرفت
2. My nose is bunged up. I must be getting a cold.
[ترجمه ترگمان] دماغم داره از دهنم در میره باید سرما بخورم
[ترجمه گوگل]بینی من از بین رفته است من باید سرد باشم
[ترجمه گوگل]بینی من از بین رفته است من باید سرد باشم
3. His nose was bunged up. He has catched a cold.
[ترجمه ترگمان]بینی اش را بالا کشید سرما خورده است
[ترجمه گوگل]بینی او غرق شد او سرما خورده است
[ترجمه گوگل]بینی او غرق شد او سرما خورده است
4. The drains are bunged up with dead leaves.
[ترجمه ترگمان]The انباشته از برگ های مرده هستند
[ترجمه گوگل]تخلیه با برگ های مرده غوطه ور است
[ترجمه گوگل]تخلیه با برگ های مرده غوطه ور است
5. My nose is all bunged up this morning.
[ترجمه ترگمان] امروز صبح دماغم خورد شده
[ترجمه گوگل]بینی من تمام شده امروز صبح
[ترجمه گوگل]بینی من تمام شده امروز صبح
6. Her car was pretty bunged up from an accident.
[ترجمه ترگمان]ماشینش از یه تصادف خیلی داغون شده بود
[ترجمه گوگل]ماشینش خیلی از حادثه ناراحت شد
[ترجمه گوگل]ماشینش خیلی از حادثه ناراحت شد
7. I managed to bung up the hole in the ceiling with some paper.
[ترجمه ترگمان]موفق شدم که با چند تکه کاغذ سوراخ را سوراخ کنم
[ترجمه گوگل]من توانستم با سوراخ سوراخ در سقف را با کمی کاغذ پرتاب کنم
[ترجمه گوگل]من توانستم با سوراخ سوراخ در سقف را با کمی کاغذ پرتاب کنم
8. The waste bunged up the hole.
[ترجمه ترگمان] ضایعات توی سوراخ ایجاد شده
[ترجمه گوگل]ضایعات سوراخ سوراخ شد
[ترجمه گوگل]ضایعات سوراخ سوراخ شد
9. The toilet was bunged up with paper.
[ترجمه ترگمان]توالت با کاغذی پر شده بود
[ترجمه گوگل]توالت با کاغذ پر شده بود
[ترجمه گوگل]توالت با کاغذ پر شده بود
10. My nose is bunged up with a cold.
[ترجمه ترگمان]دماغم داره سرد میشه
[ترجمه گوگل]بینی من با سرماخوردگی است
[ترجمه گوگل]بینی من با سرماخوردگی است
11. My nose is all bunged up.
[ترجمه ترگمان]دماغ من همه جا داره پر از آب میشه
[ترجمه گوگل]بینی من همه جا زده است
[ترجمه گوگل]بینی من همه جا زده است
12. The sink's bunged up again.
[ترجمه ترگمان]سینک دوباره پر از آب شد
[ترجمه گوگل]سینک دوباره پر شده است
[ترجمه گوگل]سینک دوباره پر شده است
13. Her eyes were bunged up.
[ترجمه ترگمان]چشم هایش از حدقه بیرون زده بود
[ترجمه گوگل]چشمان او پر شده بود
[ترجمه گوگل]چشمان او پر شده بود
14. The way to stop concrete cracking is to bung up small cracks before they enlarge.
[ترجمه ترگمان]راه جلوگیری از ترک برداشتن بتن ایجاد ترک های کوچک قبل از بزرگ شدن آن ها است
[ترجمه گوگل]راه را برای جلوگیری از ترک خوردگی بتن، قبل از اینکه آنها را بزرگ کنید، شکسته اند
[ترجمه گوگل]راه را برای جلوگیری از ترک خوردگی بتن، قبل از اینکه آنها را بزرگ کنید، شکسته اند
کلمات دیگر: